سینما به‌مثابه‌ی امر نازیبا ۱

سینما به‌مثابه‌ی امر نازیبا ۱

مهدی اکبری

اندیشه برانگیز ترین موضوع درباره عصر تفکر برانگیز ما این است که ما هنوز نمی اندیشم.

مارتین هایدگر

تحلیل و بررسی هنر و اندیشه ی پیر پائولو پازولینی هنرمند فرهیخته و متفکر گرانقدر

فصل اول : مباحثی در مورد زشتی

تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد انسانهایی که در تشکیل زندگی اجتماعی پیشاهنگ بوده‌اند از نوعی ایمان و باور و عقل و خرد برکنار نبوده‌اند. زندگی اجتماعی بدون عقل و خرد امکان پذیر نیست و همه کسانی که در این راه پیش آهنگ بوده‌اند در پرتو روشنایی عقل و خرد گام برداشته اند. اهمیت عقل در زندگی فردی و اجتماعی انسان آنچنان است که بیشتر حکما و اندیشمندان آن را فصل مقوم بشر به شمار آورده‌اند و البته معلوم است که فصل مقوم در تشکیل ذات و گوهر یک چیز نقش تعیین کننده‌ای دارد. تردیدی نمیتوان داشت که ادراک معنی به عنوان چیزی که عام و گسترده است و هیچ دیوار بلند و سختی نمی‌تواند مانع عبور و نفوذ آن گردد از ویژگی‌های عقل شناخته می‌شود. عقل تنها موجودی است که در این جهان به درک کلیات می‌پردازد و چون از این توانایی برخوردار است به سرزمین و جهان مجردات و مفارقات نیز قدم می‌گذارد. از راه عقل است که انسان میتواند از مغاک تنهایی خویش بیرون آمده و با ظاهر شدن در زبان با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. لغت یا لوگوس جلوه آشکار عقل به شمار می‌آید. موجودی که نمی‌اندیشد و از توانایی تفکر برخوردار نیست به عالم آزادی و آزادگی راه ندارد. توانایی تفکر و اندیشیدن منطقی و بهنجار از ویژگی‌های انسان است و به همین جهت می‌توان گفت: او تنها موجودی است که در این جهان می‌تواند آزاد زندگی کند و برای رسیدن به این گوهر بی‌نظیر و گرانقدر تا آنجا که می‌تواند کوشش و تلاش نماید. از آنجا که انسان از نعمت بزرگ عقل و درایت برخوردار شده این واقعیت را نیز ادراک کرده است که عقل از دریافت های حسی فراتر می‌رود و به افق های گسترده تر می‌نگرد. در پرتو نور عقل است که ما انسانها مفاهیمی همچون خوبی یا بدی و زشتی و زیبایی را درک می‌کنیم. همانا عقل راهبر و راهنمای ما در سفر بی‌انتها به هستی است و بهترین روش و علم عقلانی در پیمودن این مسیر فلسفه است. فلسفه یگانه گوهری است که انسان می‌تواند جهت میزان و سنجش تمامی اندیشه ها علوم ها و هنرها از آن بهره گیرد. بزرگترین هدف فلسفه دانستن راز جهان پی بردن به معنا و مفهوم حیات و دریافتن مقصود زندگی انسان است. البته این هدف آرمانی است در این روزگار تاریک و بسیار دور و دشوار. 

براستی هنر چیست و کدام است؟ حس و مکاشفه ای درونی و یا حس و مکاشفه ای که بیان گردیده و بر ماده ثبت می‌شود تا به کسب ارائه شود؟  آیا هنر شهودی درونی است و نمی‌تواند به منصه ظهور برسد یا می‌شود با ثبت نشانه‌ها و رمزگان بر بوم نقاشی ، سنگ مرمر، موسیقی ، فیلم و.....آن را آشکار کرد ؟

ویا رازی است که لحظاتی بر کسی آشکار می‌شود و چه بسا تأثیر ماندگاری بر ذهن و خاطر او می‌نهد اما امکان دارد ثبت نشود و راه ارتباط با انسانی دیگر را نیابد یا اینکه ضروری است با دیگری در میان گذاشته شود؟ آثار هنری دستاورد همان لحظه های زیبایی شناختی ذهنی اند خواه لحظه هایی از تجربه ی مولف و پدید آورنده شان خواه لحظه‌هایی از تجربه ی مخاطبشان آیا می‌توان از این ملاحظه چنین نتیجه گرفت که باید تسلیم ذهن باوری ناب شد و فقط زندگی باطنی و تجربه درونی ذهن یک فرد را هنری دانست؟ یکی از مهمترین شاخصه و سرچشمه اثر هنری مکاشفه ی معنوی و درونی است پدید آورنده ی اثر هنری از جهان چیزی می‌شنود و تجربه ای درونی می یابد. یکی از عوامل مهم پالایش روح و جان آدمی اثر هنری می‌باشد. البته عوامل دیگری همچون دین، عرفان ، اخلاق ،فلسفه ، علم و.....از جمله موارد و عوامل پالایش روح و جان آدمی می‌باشند. باید به این نکته توجه داشته باشیم که بدون آزادی و مفهوم های متنوع آن هرگز امکان پالایش روح و جان میسر نمی‌شود. تصور آزادی به یک معنا خیالی است برای فرا رفتن از مرز محدودیت و درهم شکستن حصار ضرورت. راه آزادی بی‌انتها است و همواره پیش روی ما. آثار هنری یکی از عواملی هستند که افق ادراک ما از آزادی را دگرگون می‌کنند. ما هرگز به آن زندگی کامل و تمام عیاری که به گونه ای شایسته زیستن آنیم نمی‌رسیم بلکه همواره طالب آن هستیم و از این رو زیستن برای ما معنا می‌یابد. اگر مفهوم پالایش به معنایی تازه برانگیخته شدن اشتیاق به دگرگونی ها در ذهن ما باشد و نه خود دگرگونی ها آنگاه می‌توانیم هنر را پالاینده ی روح و جان بخوانیم. در حقیقت هنرمند جهان تازه‌ای را می‌آفریند و کارش را محدود به دنیای موجود نمی‌کند.

نقاشی کوری عصا کش کور دیگر


هنرمند با طرح رخدادهایی که احتمال دارد روی دهد گام از دایره تنگ و بسته ی رویدادها و دنیای موجود بیرون می‌گذارد و اثر هنری را همچون بیانگر و یا نمایشگر  دنیای ممکن می‌سازد. هنرمند برخلاف تاریخ نگار که زندانی افق و رویدادهای بالفعل است در جهان امور بالقوه و توانایی ها زندگی می‌کند. بنابراین خبر از جهانی تازه می‌دهد جهانی خودبسنده که برخی یا تمامی عناصرش از جهان آشنا و موجود ساخته شده است. اما در هیأت کلی خود در وجود  زمان مندش  از جهان به راستی موجود و از زندگی روزمره فراتر می‌رود. این فراتر رفتن جز با آزادی خیال و عمل  آفریننده هنرمند ممکن نمی‌شود.  هنر با آزادی انسانی پیوند دارد و تخیل آدمی جز با گسترش این آزادی پیش نمی‌رود.

مسائلی پیرامون امر نازیبا
براستی آیا فی نفسه چیزی به نام زشتی و نازیبایی وجود دارد ؟  اگر امر نازیبا و زشت وجود دارد ماهیت و چیستی آن چیست؟
انسان موجودی عمیق ، چند لایه ، و به صورت ذاتی کمال طلب است و میل شدیدی به کامل کردن ظاهر و باطن خویش دارد. در نتیجه با نظاره کردن خود متوجه نقص های خود گشته و در تلاش برای رفع نواقص تا رسیدن به کمال مطلوب می‌باشد. هر انسانی دارای دو وجه و مرتبه ظاهری و باطنی می‌باشد. جلوه و وجه ظاهری هر انسان همانا وجود مادی و جسمانی اوست به همراه علایق و نیازمندی های مربوط به آن و همچنین در مورد جلوه و وجه باطنی انسان نیز به همین صورت. انسان آن زمان که به خود و پیرامون خود نظر می‌کند متوجه نقص ها و کاستی های مادی و معنوی گوناگونی می‌شود و درصدد برمی آید که با تلاش و کوشش مستمر یک یک آن نقایص را برطرف کند و به کمال برساند.
به تعدادی از نقص های جسمی و مادی و همچنین روحی و معنوی اشاره می‌کنیم:
نقص ها و معلولیت های جسمی و مادی همانند: زشتی چهره و صورت، انواع معلولیت های جسمانی و حرکتی ، عدم وجود دارایی همچون: داشتن خانه ، خودرو، ثروت و...... نقص های معنوی و روحی همانند: حسادت ، خشم، فریبکاری و دروغگویی ، افسردگی ، احساس پوچی و بیهودگی ، تجاوز، فساد اخلاقی ، و..... باید این نکته را خاطرنشان کرد که : زشتی و نازیبایی از خود هستی و وجود مستقلی ندارد. نقص در جسم و روح همان زشتی و نازیبایی محسوب می‌شود. آن هنگام که انسان به زشتی های خود و پیرامون خود نظر می‌کند امکان بالقوه زیبایی را می‌بیند و متوجه نقص هایی می‌شود که قابلیت کامل شدن را از دست داده و یا می‌توانند به دست آوردند. البته به این موضوع باید اشاره کرد که بدون نقص و زشتی کمال و زیبایی مورد توجه ما قرار نمی‌گیرند. گویی ضروری است که تاریکی ،پلیدی،انتقام و... وجود داشته باشد تا ما معنا و مفهوم روشنایی ، پاکیزگی و گذشت و... را فهم کنیم. بر مبنای نظریه فلسفی حرکت جوهری  جوهر یا گوهر وجود تمامی موجودات به صورت دائمی در حال حرکت از قوه به فعل می‌باشد. به عبارتی دیگر حرکت از نقص به کمال.  به عنوان مثال دانه گندم از مرحله کاشت تا برداشت.  با مشاهده فردی که نقص عضو است و یا صورت و چهره‌ای زشت دارد اولین چیزی که به ذهن مشاهده گر خطور می‌کند عدم توازن و همچنین وجود نقص در اندام و چهره آن اشخاص است. با کمی دقت و مقایسه فرد معلول با فردی که دارای بدن سالم است متوجه عدم توازن و تعادل در فرد معلول می‌شویم. یکی از تعاریفی که از زشتی و امر نازیبا می‌توان بیان کرد اینست که اصولاً زشتی و نازیبایی حاصل از هم گسیختگی و به هم خوردن تناسب در چیزهاست.
کارل مارکس فیلسوف و اقتصاد دان شهیر آلمانی نظر جالب توجهی در مورد زشتی و رابطه ی آن با پول دارد. در بخشی از دست‌نوشته های اقتصادی فلسفی (1844) یادآوری می‌کند که چگونه تملک ثروت می‌تواند زشتی را تعدیل کند و از آنجا که پول این خاصیت را دارد که هرچیز را می‌خرد و می‌تواند هر چیز را به تملک خود درآورد. لذا خودش چیز ممتازی می‌شود که ارزش به تملک درآوردن را داراست.  میزان قدرت من به توانایی مالی ام بستگی دارد بنابراین آنچه هستم و آنچه می‌توانم انجام دهم به هیچ وجه با ویژگی های فردی من نسبت ندارد. من زشت هستم اما می‌توانم زیباترین زنها را با ثروت خویش بخرم پس نتیجه اینکه دیگر زشت نیستم زیرا تأثیر زشتی و نیروی بازدارنده اش با پول باطل شده است. اگر چلاق باشم پول بیست و چهار در اختیارم می‌گذارد لذا دیگر چلاق و معلول نیستم. طرح یک سوال آیا پول همه نقایص مرا به ضد آن بدل نمی‌کند ؟ حالا این ملاحظات مربوط به پول را در مجموع به قدرت بسط دهیم  نتیجه به وجود آمدن نظام های استبدادی و توتالیتر است. نیچه فیلسوف آلمانی در کتاب غروب بتان در وصف زشتی و زوال چنین می‌گوید: در رابطه با زیبایی   انسان خودش را معیار کمال فرض می‌کند و خود را چنین می‌پرستد. بنابراین بشر بازتاب خود را در آئینه چیزها می‌بیند و هرآنچه تصویر او را به او بازتاباند زیبایی می‌انگارد.

نقاشی داوری واپسین اثر فرآنجلیکو


ما زشتی ها را همچون نشانه و  درد-نمون تباهی زدگی درمی‌یابیم هر نشان فرسودگی ، بی ریختی ، پیری،خستگی  هرگونه گیروگرفتاری مانند : گرفتگی ماهیچه ،فلجی،بالاتر از همه هرچه بود و رنگ و شکل پوسیدگی و گندیدگی داشته باشد. همگی یک واکنش را برمی‌انگیزد: داوری زشتی را... براستی انسان از چه نفرت دارد؟ جای هیچ شکی نیست نفرت از غروب یا زوال نوع خود.
کارل روزنکرانتس در کتاب نخستین و کامل ترین اصول زیبایی شناسی زشتی   به  قیاس تمثیلی میان زشتی و مفاسد اخلاقی می‌پردازد. همان گونه که شر و گناه که مظهر جهنم می‌باشند متضاد نیکی و خیر است. زشتی نیز جهنم زیبایی است.  او بررسی دقیقی از زشتی در طبیعت ، زشتی معنوی ، زشتی در هنر و اشکال متعدد خطای هنری ارائه می‌دهد.
فقدان فرم، عدم تقارن ، نقصان در هارمونی ، ترکیب‌های بی ریخت و بی‌قواره ( مفلوک، بدترکیب ،مبتذل، تصادفی ، عوامانه) و اشکال مختلف مشمئز کننده ( زمخت، فجیع ،بیمحتوا،تهوع آور، غیر اخلاقی موهوم، مرگ و خلأ ، اهریمنی ساحرگونه و شیطانی ، منزجرکننده ، وحشتناک گروتسک،ناخوشایند،زننده، نامطلوب ، کسالت آور ، موحش، کابوس وار ، فرومایه ،موهن، و...)
صفاتی اززشتی هستند.
در مقابل مجموعه صفات زیبایی بنابر حساسیت و قریحه فردی همانطور که همه مترادف های زیبایی می‌تواند حاصل واکنش تحسین بی طرفانه باشد. تمامی مترادف های زشتی کما بیش واکنش انزجار و تنفر را در بردارد . در حقیقت باید به این نکته توجه داشت که بین نمودهای  زشتی فی نفسه مانند نجاست لاشه در حال فساد یا بدن پوشیده از زخمهای متعفن و تهوع آور و زشتی ظاهری یعنی آن نوع زشتی که در قالب فقدان توازن در روابط ارگانیک میان اجزای یک کل بروز می‌یابد تمایز قائل شد.
فلوطین فیلسوف قرن سوم میلادی در بخش انئادها در مورد زشتی اخلاقی اینچنین می‌گوید: فرد زشتی را در نظر بگیرید  نامتعادل و ناعادل  انسانی سرشار از انواع خواهشها و عمیق ترین اضطرابها  ترسو از روی بزدلی  بدخواه به واسطه روحیه فرومایه  معنای زندگی اش امیال جسمانی است و تنها از زشتی لذت می‌برد آیا نمی‌توان گفت که زشتی چنین فردی از بیرون برسرش نازل گشته درست مانند نوعی بیماری آسیب رسان به توده ی درهم و آشفته ای از شرارت‌ها تبدیلش کند؟ چنین فردی در سایه ی ناخالص شر زندگی می‌کند. حیاتش آلوده به نطفه مرگ است دیگر قادر نیست درک کند چه چیز را باید ببیند و دیگر نمی‌تواند در درون خود بیارامد. زیرا مدام به سوی جریانات بیرون کشیده می‌شود. چیزهایی که حقیرند و از شب تاریک‌تر ، ناخالص است و چون از همه سو در جاذبه محسوسات غوطه‌ور شده  با بسیاری خصوصیات جسمانی درهم آمیخته است از آنجایی که چنین روحی شکل ماده را که سوای اوست پذیرفته آلوده آن شده است لذا طبیعت ذاتی اش با آنچه فرومایه تر و پست تر است درهم آمیخته.
فیلسوفان و نظریه پردازان بسیاری در این مورد قلم‌فرسایی کرده‌اند ما به همین میزان بسنده می‌کنیم.
آن زمان که از زشتی هنری سخن می‌گوییم باید به یاد داشته باشیم که تمامی نظریه های زیبایی شناسی دستکم از یونان باستان تا دوران مدرن موید این نکته اند که هر شکل نازیبا و زشتی به مدد پرداخت و نمایش هنری دقیق و ماهرانه می‌تواند از زشتی رهایی یابد. هنگامی که زشتی اثر همچنان به قوه خود باقی است مهارت و پرداخت هنرمندانه به این زشتی نوعی پژواک زیبایی می‌بخشد. باید خاطر نشان کرد سه پدیدار متفاوت از زشتی وجود دارد.
زشتی ذاتی ، زشتی ظاهری و البته توصیف هنری این دو نوع زشتی ،  هنرمندان زیادی در طول قرن های متمادی به موضوع زشتی در آثارشان پرداخته اند. البته در هر عصری به اقتضای آن زمان و فرهنگ غالب مفهومی و سبکی در پرداختن به زشتی متفاوت بوده است. از دوره پذیرش دین مسیحیت در غرب تا قرون وسطی و دوران باروک موضوع پرداخت هنرمندان این دوره (شیفتگی ، مرگ، شهادت ، رنج حضرت مسیح ، شهیدان ، زاهدان ، توبه کاران ، پیروزی مرگ ، روزقیامت ، دوزخ ، اهریمن ،عجایب و هیولاها ، رنسانس و آزادی ، پرداختن به جشنهای کارناوالی و کاریکاتور بوده است.
در عصر مدرن مفهوم مرگ توصیف جزءبه‌جزء و هراسناک سکرات مرگ یا  اجساد درحال فساد و گندیدگی است. پیدایی اسکلت در نقاشی ها از قرن 15 میلادی است تا کنون. جهانی سراسر هراس انگیز و زشت و منحط. بیشتر این مضامین تا به امروز در تمامی هنرهای معاصر قابل پیگیری است. البته هراس انگیز تر ، زشت تر، و دهشت‌بار تر از دوران گذشته.
چند نمونه نقاشی از دوران قرون وسطی:

تابلوی پیروزی مرگ ، تابلوی کوری عصا کش کور دیگر هر دو از پیتر بروگل، تابلوی داوری واپسین اثر فرآنجلیکو و تابلوی وسوسه های آنتونیوی قدیس اثر هیرونمو بوس. از سه قرن هجدهم ،نوزدهم،بیستم، تا به امروز که در قرن بیست و یکم میلادی به سر می‌بریم. زشتی و انحطاط حاصل آن در آثار تمامی هنرمندان این دوران ها نمود داشته است.

نقایص باغ لذات دنیوی اثر هرونیموش بوش

در قرن هجدهم میلادی که عصر اختراعات ماشین های گوناگون و موتور بخار است نظام کاری دستخوش دگرگونی شد. قرن نوزدهم میلادی مصادف است با گسترش کارخانه ها و پیشرفت صنایع و نمایان شدن و تولد نظام سرمایه داری و ظهور طبقه کارگر و توده ی شهرنشین که شرایط زندگی شان وحشتناک بود. قطار بخار همچون هیولایی زیبا و مخوف خوانده  شد که با پیشروی اش نماد انتقام شیطان است که علیه عصر تاریکی قرون وسطی طغیان کرده است. در ضمن در همین دوره شاهد آغاز نقد جهان صنعتی هستیم که از مشهورترین آنها می‌توان به مانیفست کمونیستی کارل مارکس و فریدریش انگلس اشاره کرد. در همین دوران با ضربه های تکان دهنده حاصل از مواجهه با شهرهای صنعتی نویسندگانی همچون چارلز دیکنز ، ادگار آلن پو، اسکار وایلد ، امیل زولا، و بعدها جک لندن و تی اس الیوت تجسم مخوف و هراسناکی از پیشرفت توأم با فلاکت و بیچارگی در آثارشان عرضه کردند. مواجهه با بار تحمل ناپذیر دنیای صنعت زده ، ازدحام جمعیتی بیگانه که کلانشهر ها را انباشته بودند. ظهور طبقه کارگر به صورتی سازمان یافته و پاگرفتن روزنامه نگاری روبه رشدی که داستان‌هایی چند قسمتی از زندگی عامه منتشر می‌کرد، بذر فرهنگی را پاشید که امروز فرهنگ عامه می‌خوانیمش. آری عصر عوامانگی در اندیشه و هنر. عصر انقلاب صنعتی و اثبات قلمرو علم البته عصر انحطاط گرایی نیز شمرده می‌شد. از این دوران تا کنون شاهد غروب زیبایی ، غوطه‌ور شدن در لذت پرستی ، شیطان پرستی، مشارکت در اعمال جادویی و  احضار شیطان ، جنبش‌های بی پایان سادیستی و مازوخیستی ، مدح روسپیگری و فساد جنسی. هنرمندان در آثارشان خصایص هرزگان ، روسپیان ، موجودات افسانه‌ای ، دختران محتضر و چهره‌های نفرت انگیز را به تصویر کشیدند و یا در وصف آنها سخن گفتند.
شارل بودلر در اندرزهای تسلی بخش درباب عشق   درباره میل به زشتی می‌گوید: برای برخی شخصیت‌های غیر عادی و سرخورده تمایل به زشتی از احساسی  حتی مرموزتر بر میخیزد که عطش است.  در مقابل امر ناشناخته و ذائقه ای طالب امر وحشتناک این احساس همان نطفه ای که همه ما ، به میزان کم یا زیاد ، در درون خود حمل می‌کنیم ، برخی شاعران را به اتاقهای کالبد شکافی و درمانگاهها ، و برخی زنان را به میدان‌های اعدام می‌کشاند ، متأسفم که کسی این موضوع را درک نمی‌کند. هستند کسانی که شرمگین می‌شوند آنگاه که درمی‌یابند زنی که دوست می دارند نادان است  حماقت ، أغلب زیور زیبایی است. این خصیصه است که شفافیت بی روح برکه های سیه فام و آرامش و سکون دریاهای استوایی را به چشمان می‌بخشد.
ژرژ باتای فیلسوف معاصر در شهوانیت زشتی  شهوانیت را اینگونه بیان می‌کند: هیچکس نسبت به زشتی عمل جنسی تردیدی ندارد  زشتی آمیزش ، مانند قربانی کردن مارا در نوعی تشویش فرو می‌برد. البته هر قدر این تشویش افزون تر باشد. میزان آگاهی به فراتر رفتن از حدودی که تعیین کننده لذت است نیز افزون تر خواهد شد. این موقعیت‌ها که متناسب با سلایق و عادات، متفاوت است نمی‌تواند مانع این حقیقت باشد که عموماً زیبایی زن به حساس ساختن و تشدید سرشت حیوانی عمل جنسی کمک می‌کند. برای یک مرد هیچ چیز ملال آور تر از زشتی زن نیست ، که زیبایی ظاهری اش نتواند بر نازیبایی عمل جنسی فائق آید. و با آن تضاد ایجاد کند. زیرا زیبایی آنجایی ارزش دارد که مانع آلودگی افزون تر زشتی شود  و  اساس شهوانیت فی نفسه آلودگی است.
هنرمندان پیشتاز در ارائه امر نازیبا همچون گرت والهایم ، من ری، جیمز انسور، پابلو پیکاسو ، ادوارد مونک، ون گوک ، سالوادور دالی ، فرانسیس بیکن و ...... سرمشق خود را از آرمان‌های افراطی برگرفتند. این گروه از لحاظ عملی با هنر طبیعت گرایانه و تسلی بخش زمانه خود به مخالفت برخاستند. این گروه به نور مهتاب موزه‌ها و کتابخانه ها تاختند و خود را موظف دانستند که جسورانه به خلق زشتی بپردازند. تمایلات آشوب طلبانه و اعمال تحمل ناپذیر ، مضامین هنجار شکن ، نمایش انحطاط و فروپاشی اخلاقی ، اضمحلال جسمی و روحی و..... پرداختن به همه این مضامین زشت و غیر قابل نمایش  با پیگیری و پرداخت بیشتری تا قرن حاضر ادامه پیدا کرد. مسئله ظهور شیطان و شیطان پرستی و اهریمن در موسیقی فیلم و دیگر هنرها از مهمترین تأثیرات زشتی در جهان معاصر است. توسل به زشتی راه و روشی است برای نشان دادن و پرداختن به مباحث و حتی حضور شیطان  حکایت  تجلیل و گرامیداشت و پرستش شیطان در این میان حکایت دیگری است.  البته در این میان می‌توان به موارد اندکی از هیولاهایی که به رغم زشت بودنشان دوست داشتنی و دلپذیرند نیز اشاره کرد. به عنوان مثال فیلم ای تی ، یا موجودات فرازمینی سری فیلمهای جنگ ستارگان و مرد فیل نما.   ردپای امر نازیبا و زشت از همان اوایل اختراع سینما قابل ردگیری است.

تصویر فیلم ای تی اثر اسپیلبرگ


فیلمهای مهمی همچون مطب دکتر کالیگاری، نوسفراتو سمفونی وحشت ، شبح اپرا ، عجیب الخلقه ها، دراکولا ، مخلوق فرانکشتاین ، مردگرگ نما و.... تا سری فیلمهای ژانر وحشت  بیگانه ها، سری جیغ ، سری هالووین ، کابوس خیابان الم ، کشتار با اره برقی در تگزاس ، سری فیلمهای اره و..... تصاویر دهشتناک سینمایی مردگان متحرک سایبورگ بی ریختی و عدم تناسب و همچنین نازیبایی ظاهری چه در لباس چه در چهره افراد نشانه‌هایی است از زوال عقلانیت و نگرش زیبایی شناسانه و جایگزین شدن و گسترش حماقت و امر ناانسانی و نازیبا و زشت. چیزهایی مخوف و وحشتناک که در همین زندگی روزمره به وفور احاطه مان کرده‌اند. تصاویر کودکانی که از گرسنگی جان می‌دهند و پاره استخوانهایی که به شکم آماسیده تبدیل می‌شوند. زنانی که مورد تعدی و تجاوز سربازان مهاجم و متجاوز قرار می‌گیرند. سرزمینهای ویران از جنگ های فرسایشی که مردمانشان از هولناک ترین شکنجه ها رنج می‌برند. همه ی ما می‌دانیم که چیزهایی از این دست زشتند. نه فقط از منظر اخلاقی بلکه حتی از منظر عینی و آگاهی ما به زشتی آنها  حاصل حس انزجار بیزاری و ترس است که این تصاویر در ما بیدار می‌کنند. حال بگذریم از این حقیقت که می‌توانند همزمان حس شفقت، برآشفتگی ، غریزه عصیان و همبستگی را نیز در ما برانگیزند. حتی اگر آنها را از نگاه قضا و قدر کسانی بنگریم که در نظرشان « زندگی چیزی نیست مگر داستانی پر از خشم و هیاهو که احمقی راوی آن است داستانی پوچ و بی معنا» هر قدر هم شناخت معیارهای زیبایی شناختی مبتنی بر نسبیت باشند. باز نخواهند توانست این حقیقت را نادیده انگارند که در مواردی از این دست بی درنگ زشتی را تشخیص می‌دهیم و به هیچ روی نمی‌توانیم آن را به امری خوشایند بدل سازیم. پس حال درمی‌یابیم که چرا هنر در اعصار مختلف به کرات و متناوب به نمایش زشتی دست زده است. هر قدر هم نقش هنر اندک باشد  می کوشد به یادمان بیاورد که برخلاف خوش بینی برخی از اصحاب حکمت با کمال تأسف چیزی عمیق ، بدسرشت و خبیث در این عالم وجود دارد .
پس پرداختن به مباحث مربوط به زشتی و نازیبایی به معرفی یکی از برآشوبنده ترین ، پیشروترین و رادیکال ترین اندیشمندان و هنرمندان معاصر جهان پیر پائولو پازولینی می‌پردازیم

تصویر مرد فیل‌نما اثر دیوید لیچ


منابع: مقاله سینما به مثابه امر نازیبا.  کتاب فیلسوفان یهودی و مسئله بزرگ دکتر دینانی  کتاب آفرینش و آزادی بابک احمدی. تاریخ زشتی امبرتو اکو


با کلیک وارد کافه هنر شوید

Report Page