اسرائیل بزرگترین سرمایه خود را از دست میدهد: مقبولیت
توماس ال. فریدمن/ترجمه: پویا حسینیتاریخ انتشار در نیویورکتایمز: ۲۷ فوریه ۲۰۲۴- 8 اسفند 1402
چشمانداز ایران: همانطور که میدانید توماس فریدمن، یهودی، صهیونیست و سرمقالهنویس معروف روزنامه نیویورکتایمز است. وی در هواداری از اسرائیل شهرت زیادی دارد، ولی در پی حرکت چشمگیر حماس در روز ۱۵ مهر ۱۴۰۲ و نسلکشی اسرائیل با حمایت امریکا دیدگاههای جدیدی پیدا کرده است که اسرائیل با زوال سیاسی خود، جو بایدن را هم به دنبال خود میکشاند. تغییر مواضع توماس فریدمن معنادار بوده و رشد و گسترش جریان مقاومت در منطقه را نمایان میکند. خواندن این مقاله راهبردی توصیه میشود.
***
من چند روز گذشته را در سفر از دهلی نو به دبی و امّان گذراندهام و پیامی فوری دارم که باید به رئیسجمهور بایدن و مردم اسرائیل برسانم: شاهد فرسایش سریع و فزاینده جایگاه اسرائیل در میان کشورهای دوست هستم؛ سطحی از مقبولیت و مشروعیتی که در طول چندین دهه بهسختی ایجاد شده است. اگر بایدن مراقب نباشد، جایگاه جهانی امریکا همزمان با جایگاه اسرائیل سقوط خواهد کرد.
کشته شدن هزاران غیرنظامی فلسطینی در جنگ اسرائیل در غزه، بهویژه کودکان [و زنان]، با سلاحهایی که ایالاتمتحده آنها را تأمین کرده، سراسر جهان را برآشفته کرده است. فکر نمیکنم اسرائیلیها یا دولت بایدن این خشم را کاملاً درک کنند، خشمی که رسانههای اجتماعی و شبکههای تلویزیونی آن را تشدید کردهاند. درست است که حماس باید برای برانگیختن این تراژدی انسانی پاسخگو باشد، اما در حال حاضر اسرائیل و ایالاتمتحده بهعنوان محرکان اصلی جنگ در نظر گرفته میشوند و بیشتر مذمت میشوند.
آشکار است چنین خشمی در جهان عرب در حال جوشش است، اما من به این احساسات بارها و بارها در گفتوهای هفته گذشتهام در هند برخوردهام؛ از دوستان و رهبران تجاری گرفته، تا یک مقام رسمی دولت و نیز روزنامهنگاران جوان و پیر. آنچه ماجرا را گویاتر میکند این است که دولت هندوی نخستوزیر نارندرا مودی، تنها قدرت بزرگ در جنوب جهان است که از اسرائیل حمایت کرده و بهطور مداوم حماس را به دلیل دعوت کردن اسرائیل به انتقامجویی عظیم و کشته شدن حدود ۳۰ هزار نفر نکوهش کرده است. بنا بر آمار مقامات بهداشت غزه، اکثریت این کشتهها غیرنظامی هستند.
با هر پیشزمینهای که به این موضوع بنگریم، این تعداد فراوان از تلفات غیرنظامی در یک جنگ نسبتاً کوتاه دردسرساز خواهد بود؛ اما زمانی که دولت اسرائیلی در یک تهاجم تلافیجویانه بدون هیچ افق سیاسی برای روز بعد [از نابودی حماس] جان بسیاری از غیرنظامیان را میگیرد؛ و سپس زمانی که نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، بعد از ماهها جنگآوری طرحی از روز بعد ارائه میدهد، این برنامه اساساً به جهان میگوید: اسرائیل اکنون قصد دارد هم کرانه باختری و هم غزه را بهمدت نامحدود اشغال کند. پس جای تعجب نیست که دوستان اسرائیل از او دور شوند و دولت بایدن درمانده و ناتوان به نظر برسد.
همانطور که «شِکِر گوپتا،» سردبیر کهنهکار روزنامه هندی «ThePrint»، به من گفت: «ما در هند تحسین و احترام زیادی برای اسرائیل قائل هستیمُ اما این جنگ بیپایان رابطه ما را تحت فشار قرار خواهد داد. جنگ نتانیاهو جدا از شوک نخستین و وحشتی که ایجاد کرد به بزرگترین سرمایههای اسرائیل آسیب میرساند: اعتقاد گسترده به شکستناپذیری ارتش، خطاناپذیری سرویسهای اطلاعاتی و حقانیت مأموریتش».
هر روز درخواستهای جدیدی برای محرومیت اسرائیل از مسابقات یا رویدادهای بینالمللی دانشگاهی، هنری و ورزشی شنیده میشود. درست است که سرزنش و توجه ویژه به اسرائیل ریاکارانه است، درحالیکه رفتارهای افراطی ایران، روسیه، سوریه، چین و البته حماس نادیده گرفته میشودٰ، اما دولت اسرائیل به این آتش دامن میزند. میدانید چرا اکنون حتی بسیاری از دوستان اسرائیل آرزوی دیدن آتشبس در غزه را دارند؟ زیرا نمیخواهند مورد بازخواست شهروندان، رأیدهندگان و بهویژه جوانانشان قرار گیرند که چگونه میتوانند نسبت به تلفات فزاینده غیرنظامی در غزه بیتفاوت باشند.
بسیاری از رهبران عرب که پشت درهای بسته خواهان نابودی حماس هستند و حماس را نیرویی منحرف و مخرّب قلمداد میکنند، با این حال، از طرف تودههای خیابانی و نخبگان تحت فشار قرار میگیرند تا علناً از اسرائیلی که تمایلی به در نظر گرفتن هیچ افق سیاسی برای فلسطین مستقل در هیچ مرزی ندارد، فاصله بگیرند. یا همانطور که نتانیاهو در برنامه روز بعد که جمعه گذشته منتشر کرد بیان کرد: اسرائیل کنترل امنیتی بر غزه را حفظ خواهد کرد، تمام قلمرو خلع سلاح خواهد شد، مرز جنوبی نوار با مصر با هماهنگی قاهره و ایالاتمتحده بسیار محکمتر از گذشته مسدود خواهد شد. نمایندگی سازمان ملل، که خدمات بهداشتی و آموزشی ابتدایی را برای آوارگان فلسطینی ارائه میکند، منحل خواهد شد و نظام آموزشی و مدیریتی غزه بهطور کامل بازنگری میشود. مدیریت مدنی و پاسبانی روزانه مبتنی بر «عناصر محلّل که تجربه اداری و مدیریتی دارند» خواهد بود. درباره اینکه چه کسی هزینه همه این موارد را خواهد پرداخت و اینکه چگونه فلسطینیان محلّل برای تداوم تسلّط اسرائیل بر این قلمرو استخدام خواهند شد، توضیحی داده نشده است.
من صمیمانه با اسرائیل به خاطر معضل راهبردی که در هفتم اکتبر با آن روبهرو شد، همدردی میکنم؛ حمله غافلگیرکنندهای که حماس برای به جنون رساندن اسرائیل طراحی کرده بود: کشتن والدین در مقابل فرزندان، قتل کودکان در مقابل والدینشان، آزار جنسی و ربودن نوزادان و پدربزرگها و مادربزرگها. این یورش، وحشیگری محض بود.۱
به نظر من جهان در ابتدا آماده پذیرش این واقعیت بود که اگر اسرائیل بخواهد حماس را ریشهکن کند و گروگانهایش را بازگرداند، تلفات غیرنظامیان، قابلتوجه بود؛ زیرا افکار عمومی میدانستند رهبران و اعضای حماس خود را زیرزمین در تونلهای زیر خانهها، بیمارستانها، مساجد و مدارس مستقر کرده بودند. با اینکه حماس از واکنش انتقامجویانه اسرائیل آگاه بود، برای محافظت از غیرنظامیان غزه هیچ تمهیدی نیندیشیده بود.۲
اما اکنون ما با ترکیبی مخرّب از هزاران تلفات غیرنظامی و طرحی از نتانیاهو روبهرو هستیم که فقط وعده اشغال بیپایان را میدهد بدون توجه به اینکه میتوان تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری را به یک نهاد حکومتی مشروع، مؤثر و گسترده تبدیل کرد که شاید قادر باشد تسلّط کرانه باختری و غزه را در دست بگیرد و روزی شریک صلح باشد.
بنابراین هر چه زمان بیشتر میگذرد، عملیات اسرائیل در غزه بیشتر و بیشتر مانند چرخگوشتی انسانی با یگانه هدف کاهش جمعیت مردم فلسطین میشود تا اسرائیل بتواند راحتتر آن را کنترل کند.
نتانیاهو حتی تقویت روابط جدید با فلسطینیهایی که عضو حماس نیستند را در نظر نمیگیرد، زیرا این کار جایگاه نخستوزیری او را به خطر میاندازد؛ مقامی که به حمایت احزاب برتریطلب یهودی راستگرای تندرو وابسته است. تندروهایی که هرگز حتی یک بند انگشت از کرانه باختری را واگذار نخواهند کرد. باورش سخت است، اما نتانیاهو حاضر است تا مشروعیت بینالمللی اسرائیل را که بهدشواری به دست آمده است، قربانی نیازهای سیاسی شخصی خود کند. او برای رسیدن به اهدافش، حاضر است حتی بایدن را سرنگون کند.
امّا نکتة جامع این است که فرصت منحصربهفرد برای تضعیف دائمی حماس، نهتنها بهعنوان یک نیروی نظامی، بلکه بهعنوان یک جنبش سیاسی از دست میرود؛ زیرا نتانیاهو از بالوپردادن به هر چشماندازی برای ایجاد راهحل دودولتی، هرچند بلندمدت باشد، امتناع میورزد.
به عقیده من، اسرائیلیها هنوز درگیر زخم روحی هفتم اکتبر هستند. آنها درک نمیکنند که تلاش حداقلی برای حرکت آهسته به سمت بنیان نهادن یک کشور فلسطینی به رهبری یک تشکیلات خودگردان فلسطینی، هدیهای به فلسطینیها یا پاداشی برای حماس نیست. البتّه همة اینها مشروط به این است که تشکیلات خودگردان فلسطینی دچار تحولی اساسی شده، خلع سلاح شود و اهداف پایهای حکومتی آن برآورده شود.
در عوض، این سختبینانهترین و خودخواهانهترین کاری است که اسرائیلیها اکنون میتوانند برای خود انجام دهند؛ زیرا امروز، اسرائیل، بهطور همزمان در سه جبهه شکست میخورد: نخست، این کشور در نبرد روایتسازی جهانی شکست میخورد؛ جدالی که میکوشد در آن ثابت کند رفتارش در این جنگ عادلانه است؛ دوم، هیچ برنامهای برای خروج از غزّه ندارد، بنابراین درنهایت به دام یک اشغال دائمی خواهد افتاد که مطمئناً روابطش را با همه متحدان عرب و دوستانش در سراسر جهان بغرنج خواهد کرد؛ و سوم، در رقابت منطقهای، از ایران و نیروهای نیابتی ضد اسرائیلیاش در لبنان، سوریه، عراق و یمن که بر مرزهای شمالی، جنوبی و شرقی اسرائیل فشار میآورند، شکست میخورد.
راهکاری وجود دارد که میتواند به نبرد اسرائیل در سه جبهه کمک کند: یک دولت اسرائیلی که آماده باشد برای استقرار روند ساماندهی دو دولت-ملّت با تشکیلات خودگردان فلسطینی هماهنگ باشد؛ البته تشکیلاتی که واقعاً مایل به اصلاح خود باشد. این تغییر روایت میتواند برای متحدان عرب اسرائیل در همکاری با این کشور در بازسازی غزّه پوشش مناسب ایجاد کند و نیز مایه پیوند اتّحاد منطقهای اسرائیل برای مقابله با ایران و نیروهای نیابتیاش شود.
من معتقدم با ناکامی در درک این موضوع، اسرائیل چندین دهه دیپلماسی دولتهای پیشین را به خطر انداخته است. این تلاشهای دیپلماتیک بود که جهان را متقاعد ساخت تا حق تعیین سرنوشت ملی و حق دفاع از خودِ یهودیان در سرزمین تاریخی خود را به رسمیت بشناسند. ناتوانی در استنباط این مسئله بار از دوش فلسطینیها برمیدارد و آنها را از فرصت به رسمیت شناختن راهحل «دو دولت برای دو ملت» و ایجاد نهادها و پذیرش توافقهای لازم برای تحقق آن محروم میکند. همچنین دولت بایدن را در موقعیتی غیرقابلدفاع قرار میدهد. نتیجه نهایی این وضعیت این است که قرعه دولت به نام ایران میافتد.
۱- بر اساس تحقیقات رسانههای The Mondoweiss، The Electronic Intifada و The Intercept، گزارش جدید اسرائیل مبنی بر «تجاوز سامانمند و عمدی «حماس به گزارشهای بیمورد و جعلی تکیه دارد. محتوای مقاله انجمن اسرائیلی مرکز بحران تجاوز جنسی (ARCC) که تجاوز جنسی «سامانمند» حماس را مدعی است عمدتاً از شهادتهای دستدوم بیاعتبار و شایعات نشئت میگیرد. این مرکز یکی از منابع بسیار مورد استناد مقاله پرشبهه نیویورکتایمز است که باعث شورش کارکنان این روزنامه و عدم انتشار برنامه پادکست
York Times» The DailyNew » درباره این موضوع شد.
۲. چشمانداز ایران: بر اساس گزارش مجلّه اسرائیلی «+۹۷۲»، ایده ایجاد ویرانیهای گسترده در مناطق غیرنظامی برای اهداف استراتژیک در عملیات نظامی غزّه، توسط «دکترین ضاحیه» از جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶ تدوین شد. «گادی آیزنکوت»، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل و عضو کابینه جنگ فعلی، این دکترین را برای جنگ علیه گروههای چریکی مانند حماس یا حزبالله تدوین کرد. بر اساس این دکترین، اسرائیل باید از نیروی نامتناسب و قاطع در هنگام هدف قرار دادن غیرنظامیان استفاده کند. همچنین هدفگیری زیرساختهای دولتی بهمنظور ایجاد بازدارندگی و وادار کردن مردم غیرنظامی به تحتفشار قرار دادن حماس انجام میشود.