محافظین کهکشان: جلد سوم
آرمین محمدی از MCU PERSIAN🔻این متن حاوی اسپویل نیست🔻
جلد سوم از فرانچایز محبوب «محافظین کهکشان» که پایانبخش این مجموعه و آخرین فیلم جیمز گان برای MCU نیز محسوب میشود، دقیقا همان چیزی است که باید باشد. شاید در جولای ۲۰۱۲، زمانی که خبر ساخت قسمت اول این فیلم منتشر شد، کمتر کسی فکر میکرد که اعضای این گروه نهچندان محبوب دنیای کامیک در آن زمان، به این اندازه در دل طرفداران مارول و سینما جا باز کنند. اما جیمز گان معجزه را انجام داد. گان با ساخت قسمت اول، نه تنها فیلمی موفق با کاراکتر های جذاب را خلق کرد، بلکه با دمیدن روحی تازه به MCU، لحن اکثر آثار این جهان سینمایی را عوض کرد. او با ساخت قسمت دوم محافظین و ادامه فیلم شکست خورده «جوخه انتحار» ثابت کرد که موفقیت به دست آمده اتفاقی نبوده و بلد است که چطور از یک گروه افرادی که هیچ شباهتی به هم ندارند یک تیم و از همه مهمتر یک خانواده بسازد!
اما قسمت سوم محافظین کهکشان؛ زمان به پایان رسیدن ماجراجویی ۹ ساله این تیم فرارسیده. به قول تونی استارک «بخشی از یک سفر، پایان اونه» و چه قدر عالی که این پایان را، آغاز کننده کار بلدش خلق کرده باشد. قسمت سوم ما را به گذشته مبهم راکت میکشاند و بکاستوری این کاراکتر محبوب را پس از ۹ سال برای ما روشن میکند. اوریجین راکت قطعا یکی از عجیبترین و دردناکترین اوریجینهایی است که در سری فیلمهای مارول و دیگر فیلمهای ابرقهرمانی دیدهایم. او به معنای واقعی قلب تپنده گروه در این فیلم است. در مجموع اگر هم که بخواهیم به جهان سینمایی مارول نگاهی بیاندازیم، آرک شخصیتی محافظین کهکشان جزو کاملترین و کمنقصترین آرکهای این دنیا هستند. از پیتر و راکت گرفته تا درکس و نبیولا!
گان با فلشبکهای مربوط به راکت، نه فقط گذشته او، بلکه گذشته ویلن قصه را نیز شرح و او را به بهترین شکل برای ما معرفی میکند. چوکودی ایووجی با نقش «های اولوشنری» کار ما مخاطبان را بسیار آسان کرده. ما بالاخره پس از چندین سال گشت و گذار در MCU میتوانیم با خیال راحت و بدون پیدا کردن نکتههایی برای همذاتپنداری، به یک ویلن و شرور تمام عیار نفرت بورزیم. ایووجی طوری درخشان ظاهر شده که خوشنودی او باعث رنج ما میشود و مشت خوردنش دلمان خنک میکند!
البته که جلد سوم فقط عرصه هنرنمایی ایووجی نیست. این فیلم بهترین عملکرد کست محافظین کهکشان تا به امروز است. آنها به قدری شخصیتهایشان را خوب درک کردهاند که این شناخت به معنای واقعی کلمه آن ها را به یک خانواده تبدیل کرده؛ از کارن گیلن و کریس پرت و زویی سالدانا گرفته تا بردلی کوپر و پام کلمنتیف و حتی دیو باتیستا (که الحق حالا تصور بازیگر دیگری به جای او سخت است)
در مجموع سهگانه محافظین به سینمای ابرقهرمانی ثابت کرد که برای خنداندن نیازی به لودگیهای «ثور: عشق و رعد» و «شزم: خشم خدایان» نیست. تنها کافی است که شخصیت های داستانت را خوب بشناسی تا از یک غول تخریبگر بیشاخ و دم یک کوه نمک بسازی؛ تا بتوانی با یک کلوز آپ از صورت یک راکون CGI شده قلب بیننده را مچاله کنی؛ تا درختی سخنگو که جز سه کلمه چیزی از آن نمیشنوی را کنج قلب مخاطبت بنشانی. آقای کارگردان بزرگ، سهگانه محافظین به شخص شما ثابت کرد که مارول فقط یک شهربازی کامپیوتری نیست، بلکه روایتگر داستانهای جذاب، معرکه و احساسی مثل محافظین هم هست که شاید صرفا شما علاقهای به این دست قصهها ندارید!
جلد سوم محافظین کهکشان یک گام فراتر از خط داستانی اصلی فرانچایز این فیلم، که تبدیل شدن یک مشت اراذل خل و چل به یک گروه بود برمیدارد و از آنها یک خانواده میسازد. خانوادهای به بزرگی تمام دلباختگان این گروه شگفت انگیز. اگر بگوییم محافظین جیمز گان قطعا بهترین سهگانه MCU و یکی از بهترین سهگانههای تاریخ فیلمهای ابر قهرمانیبه هیچ وجه بیراه نگفتهایم. سهگانهای که از این پس، طرفداران مارول را بیشتر از قبل دلتنگ و طرفداران دیسی را امیدوار به روزهای آینده با جیمز گان نگه میدارد.