تحلیل سریال «حیثیت گمشده» | اپیزودهای ۸ و ۹ [پایانی]
محمدحسین گودرزییک.
اپیزود هشتم، یکی از ضعیفترین قسمتهای سریال است. چکیدهاش رودررویی امیر با همسر قبلی هاجر است که صفر تا صدش در فصلهایی کسالتبار با نهایت پناهبردن به کلیشههای دیالوگنویسی برگزار میشود. شما در این اپیزود، نشانه و وعدهای برای تماشای قسمت آخر میبینید؟ قسمت یکیماندهبهآخر باید تمام قصهی از قبل پهنشده را یکجا جمع کند و تحویل اپیزود آخر بدهد، برای ضربهی نهایی. ریتم اجرا و روند صحنهنویسی در اپیزود ماقبل آخر این سریال اما، انگار برای اواسط یکسریال نود شبی نوشته شده.
دو.
مهمترین دارایی «حیثیت گمشده»، دو خط پلات اصلی بود که تهمینه (خواهر امیر) را بهعنوان نفر اصلی مقابل امیر، از چشم مخاطب پنهان میکند و بیننده را درگیر سیکلی از روابط علت و معلولی دیگر میسازد. این امتیاز، دستکم گرفته شد. با حساسیت و آبوتاب کمی نوشته شد و در اجرا بیبخار جلو رفت. روی کاغذ، خبر «پشت همهی این ماجراها، تهمینه ایستاده» تکاندهنده است، اما در تصویر این اتفاق نمیافتد. جانش گرفته میشود. یکی از مهمترین جزئیات ماجرا، زوج امیر- اسماعیل بود که با بهانهی «امیر جانش را نجات داده» کودکانه و خوشباشانه جلو رفت و خب طبیعی بود با مرگ اسماعیل، مخاطب متأثر نشود. امتیاز «خوب» برای فیلمنامه بهخاطر هوشمندی در طراحی پلات کلی قصه است.
سه.
حوالی دقیقهی ۲۷ اپیزود پایانی، بخشی از تعقیبوگریزهای امیر و گروه دشمنان را میتوانید ببینید؛ بهعنوان نمونهای از تمام تعقیبوگریزهای سریال. اجرا نمیتواند این موشوگربهبازی را مهم و اضطرابآور پیش ببرد. نمیتواند موقعیت «گیرافتادن» امیر در عمارتی بزرگ میان نفراتی متعدد را خلق کند. موسیقی متن هم در آن لحظات، همراهی خوبی با این تصاویر بسته ندارد و شلوغتر از صحنه است. بهطورکلی، اجرای «حیثیت گمشده» امتیاز خوبی نمیگیرد. همین حالا و بعدها، سریال را با قابهای تکراری و فضایی کوچک و خستهکننده به یاد خواهیم آورد. موتور قصه مگر با عشق ازدسترفتهی امیر روشن نشده بود؟ پس چرا حتا یک لحظهی عاشقانهی خوب از این رابطه در سریال نداریم؟ صحنهی دونفره زیاد داریم، اما اغلب خوابآورند. شات- ریورسشاتهای صداوسیماییاند. صحنهی قتل فرشاد را مرور کنید. امیر با یک برداشت بلند از پشت به فرشاد نزدیک میشود و با چاقو به او ضربه میزند، تا دیالوگش را بگوید. انتظارمان برای دکوپاژبندی یک سریال «منتسب به بخش خصوصی»، لحظاتی پیچیدهتر است. بااینحال، بهخاطر حفظ یکدستی در تمام کار، بنا را بر امتیاز «قابل قبول» گذاشتیم.
چهار.
مهدی حسینینیا را با حضورهای موجز و پرضرب در نقشهای فرعی میشناختیم. حالا اما بار نقش اصلی یک سریال، روی دوشش کمی سنگین بهنظر آمد. بازیگران عضلانی که دههی نود از آنها در سینما و نمایش خانگی استقبال شده، باید حواسشان باشد، برای حضوری طولانی جلوی دوربین به طیف متنوعتری از اکتهای صورت و بدن احتیاج دارند. همین حالا، از من بشنوید مهدی حسینینیا، امیر آقایی، هادی حجازیفر و نوید محمدزاده (با فیزیکی متفاوت از سه بازیگر قبلی اما با همان کاربرد در سینما)، به ته یک خط از اجرا رسیدهاند. بهتر است مدتی بیرون از گود، اوضاع پیشآمده را ترمیم کنند. کمی به ما فرصت دلتنگشدن بدهند.
انتخاب الناز حبیبی برای نقش تهمینه، شمشیر دولبهای بود که فکر میکنم خیلی جواب نداد. نفس این انتخاب به دورماندن ذهن مخاطب از واقعیت ماجرا کمک میکرد، اما بعد از افشای راز تهمینه، حالا که تمام لحظات را مرور میکنیم، با پیچیدگی خاصی در بازی روبهرو نبودیم. وقتی در انتهای قصه، تهمینه گذشته را مرور میکند، نریشن طولانی بازیگر ابتدا تا انتها میخکوبکننده عمل نمیکند. بعد از افشای راز، بازی به دیالوگگویی محدود میشود. شگبا شگفتی خاصی در گروه بازیگران سریال روبهرو نبودیم. ستاره پسیانی و بهزاد خلج از دلایل نجاتدهندهی امتیاز این بخشاند.
پنج.
نمایش خانگی مدتیست افت محسوسی داشته. انگیزههای پیگیری محصولات پلتفرمها به تبوتاب سابق شباهتی ندارد. «بد» تلقیکردن همهی آثار هم کمی به ناامیدی فضا دامن میزند. چارهای نیست در ثبت امتیازها، کمی مهربانتر از قبل عمل کنیم.
«حیثیت گمشده» بعد از دیدهشدن «سقوط» احتمالن نمایش خانگی را بهسمت ساخت سریالهای کوتاه با حداکثر مضامین مخاطبپسند و تعداد کمی لوکیشن سوق خواهد داد. حداقل بخشی از تولیدها را.
پس از تحریر: در فاز جدیدی از کار در آرتتاکس، بنا داریم هرطور شده به روزهای شلوغترمان نزدیک شویم. همین حالا منتظر یادداشت بعدی دربارهی «زخم کاری» باشید. مدتی وقفه پیش آمد. دوباره جمع شدیم، با قراری تازه کار را از سر بگیریم. دوامآوردن یک رسانهی مستقل که با پخش تبلیغات سریالها و اخبار و حواشی میانهی خوبی ندارد، به هر تماس و پیامی که دنبال مطلب سفارشی بوده «نه» گفته و ارتباطی هم با بودجههای بیپایان کار فرهنگی ندارد، یکجور معجزه است. معجزه انگار باز هم آرتتاکس را سرپا نگه داشته.