تحلیل سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» | اپیزود ۲

تحلیل سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» | اپیزود ۲

هومن رشیدی‌نژاد
©ArtTalks.ir

/فیلم‌نامه: قابل قبول/

اپیزود دوم «خنده‌دار» است. بسیار بامزه‌تر از اپیزود اول، بی‌پروا شوخی می‌کند و شوخی می‌کند و شوخی می‌کند؛ و اتفاقن تمام حس نه‌چندان‌مطلوبی که پس از تماشای این قسمت به‌سراغ‌تان می‌آید، از افراط صحت و همکار فیلم‌نامه‌نویس‌ش در ایجاد موقعیت‌های متنوع -ازنظر کمی- برای افراط در نمایش وجهه‌ی کمیک «مگه تموم عمر…» است. سریال «داستان» نمی‌گوید تا بخنداند، بلکه می‌خنداند تا شاید فرصتی هم برای نزدیک‌شدن به‌شخصیت‌ها، نمایش روابط میان‌شان و ردیف‌کردن نقاط عطف دراماتیک داشته باشد. موقعیتی که «مگه تموم عمر…» با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، وضعیت متناقض عجیبی‌ست؛ از یک‌طرف خود را از کمدی‌هایی جدا می‌کند که به‌هر دری می‌زنند تا در یک‌کلام، مخاطب را «نخندانند» -«آفتاب‌پرست» برزو نیک‌نژاد که بعد از «باخانمان»، بازگشت به‌عقب ناراحت‌کننده‌ای بود یکی‌از نمونه‌هاش- و ازطرف دیگر متوجه آن نیست که افراط و تفریط، کار را خراب می‌کند. بماند که این آیتم‌های ردیف‌شده برای گرفتن خنده -که می‌تواند در این قسمت به‌کمدینی تشبیه شود که هرچه به‌پایان اجراش نزدیک می‌شود، مکث‌های لحظه‌ای‌ش برای آزادکردن خنده‌های تماشاگران به‌ایجاد سکوت آزاردهنده‌ای بدل می‌شود- همه‌گی‌شان از یک‌دستی قابل‌انتظاری که پایلوت نویدشان را می‌داد، برخوردار نیستند. 

ساختار متن این قسمت بدین‌شرح است که ما موقعیت‌هایی را مستقل، برای خنده‌گرفتن از مخاطب، می‌چینیم. خیلی هم کاری به‌فصل بعد یا قبل‌ش نداریم؛ اگر ارتباطی معنایی بین‌شان پیدا شد، که بسیار عالی‌ست. اگر هم نه، یک موقعیت مجزای دیگر شکل می‌دهیم و مخاطب را می‌خندانیم. کمدی‌ست دیگر(!). این راه چندان درستی نیست. برخلاف پایلوت، دست‌کم‌گرفتن مخاطب است. دیگر روکردنِ عامدانه‌ی دست خود نیست، کم‌آوردن متریال برای روایت‌کردن است. مشکل اصلن در ویژگی‌های پس‌زننده‌ی شخصیت اصلی‌مان نیست -نیما هربار حماقتِ باورنکردنیِ تازه‌ای می‌کند و گلی، دست او را هم از پشت می‌بندد- بلکه در گیرانداختن‌ش در یک چرخه‌ی نامتناهیِ تکرار و تکرار است. بله، همان «فیلیبگ» هم اساسن داستان آدم بامزه‌ی دست‌وپاچلفتی‌ای بود که هربار مشکل حماقت‌بار تازه‌ای برای خودش و دیگران ایجاد می‌کرد، اما ایده‌های روایی تیزهوشانه‌ی آن سریال، اجازه‌ی خسته‌گی مخاطب از کارهای او را نمی‌داد (درباره‌ی احساسی که مخاطب به‌نیما دارد صحبت نمی‌کنیم، بلکه میزان حوصله‌ی مخاطب در تکرار بی‌اندازه‌ی موقعیت‌های کم‌رمق تکراری را می‌سنجیم). 

البته که اوضاع «مگه تموم عمر…» آن‌قدرها هم که به‌نظر می‌رسد، بحرانی نیست. شوخی‌های زیادی «می‌گیرد»، آزیتا «گامبی وزیر» می‌بیند و صحبت‌های چندزبانه‌ی عموجلال و شاهین، واقعن بامزه‌اند. 


/کارگردانی و فنی: قابل قبول/

یک. 

ساختار کلی کار صحت و تیم‌ش، چه در کمدی‌های قبلی‌اش و چه حالا با «مگه تموم عمر…» بی‌شباهت به‌سیت‌کام‌های معروف بسیار دیده‌شده نیست؟ با لوکیشن‌های تکرارشونده و صحنه‌پردازی‌های محدود و تمرکز هرچه‌بیش‌تر روی «داخلی»ها، تا «خارجی»ها؟ این فرمول جواب‌پس‌داده‌ای‌ست که این‌جا هم البته با تنوع‌بصری قابل‌قبولی همراه شده؛ مثلن این‌که پنج یا شش‌نفر را کنار هم به‌نحوی بچینی که گویی هریک عنصر تاثیرگذار صحنه است؛ کار سهل‌وممتنعی‌ست که بعد از تماشای پایلوت «آمستردام»، تازه از ارزش آن مطلع شدم! 

دو. 

امضای سروش صحت دربرخی خلاقیت‌هاش نمایان است که کوچک و کم‌ارزش جلوه می‌کنند، اما نمایان‌کننده‌ی این حقیقت‌ند که قرار نیست سرسری و بدون ذوق به‌نمایش دربیایند. شاهد مثال، تیتراژ پایانی‌ست یا نوازنده‌هایی که با سازهاشان و تغییر ریتم موسیقی جاری درصحنه‌ها، نقش نماهای معرف را هم بازی می‌کنند! والبته لذتی هم که مخاطب از این بازی‌گوشی‌ها خواهد برد ارتباط مستقیمی با احساس آن‌ها درارتباط با کارهای پیشین صحت دارد. همان‌طور که هفته‌ی پیش نوشتیم، سروش صحت بدان مهرونشان است که بود. 


/بازی‌گری: خوب/

نمی‌دانم این مسیر قرار است به کجا بیانجامد، ولی اطمینان جسته‌گریخته‌ای دارم به‌این موضوع که درنهایت، پس از به‌پایان‌رسیدن پخش «مگه تموم عمر…» این هنرپیشه‌هاش هستند که برگ‌برنده‌ی سریال تلقی خواهند شد. علی مصفا، انگار که از میان دنیای رنگارنگِ بارانی «دردنیای تو ساعت چند است»، افسرده‌حال‌تر به‌ربانی‌ها اضافه شده. قدرت‌الله ایزدی، «آقارشید» خودمان است با بازی‌گوشی‌های بیش‌تر. مجید یوسفی سعی می‌کند از زیرسایه‌ی هوتن شکیبا دربیاید و گیلدا ویشکی با «گامبی وزیر»دیدن‌هاش و میمیک بامزه‌ی صورت‌ش، به‌راحتی پابه‌پای بازی‌گران پیش‌روش پیش می‌رود. و آناهیتا افشار نیز با بازیِ هیستریک درعین‌حال بسیار بامزه‌ای مخاطب را غافل‌گیر می‌کند که همین چندوقت پیش با «پوست شیر» محبوب، نتوانسته بود به‌کیفیت کار بازی‌گران پیش‌روش برسد. همه‌چیز این تیم بازی‌گری، تا به‌این‌جا معرکه است. درباره‌شان بیش‌تر خواهیم نوشت.

Report Page