تحلیل «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» | اپیزود ۳

تحلیل «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» | اپیزود ۳

هومن رشیدی‌نژاد
©ArtTalks.ir

/فیلم‌نامه: قابل دیدن/

همان‌طور که پرواضح و مشخص است، پایلوت نمایان‌کننده‌ی اشتراکات بصری/محتوایی «مگه تموم...» با دنیای ذهنی سروش صحت به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس/کارگردان کارهایش بود. قسمتی که تاحد زیادی تکلیف مخاطب را برای ادامه‌دادن یا ندادن سریال روشن می‌کرد و مخاطبین و مخالفین‌ش هم به‌طور بامزه‌ای از یک استدلال برای توجیه تمایل/عدم تمایل به‌تماشای «مگه تموم...» استفاده می‌کردند: «من با آثار این کارگردان ارتباط می‌گیرم/نمی‌گیرم.» دلیل این نقطه‌نظرات صفر و صدی چه بود؟ تلاش صحت برای ایجاد یک‌دسته‌بندی و خط‌کشی درشت و قابل‌مشاهده؛ این‌که کارهایش را تاحدممکن، از آثار تلویزیونی/سینمایی روز جدا کند -به‌خوب یا بدش کار نداریم- و به‌مخاطب فرصت دهد تا علاقه‌ یا عدم‌علاقه‌ای که به‌جنس کمدی و دنیای یکی‌از آثارش داشته را به‌باقی فیلم‌ها/سریال‌ها تعمیم دهد. پس اگر اپیزود اول را تماشاگری از سرکنجکاوی یا علاقه به‌تیم‌ بازی‌گری کنجکاوی‌برانگیز «مگه تموم...» برای خود پخش کند و به‌آن هیچ علاقه‌ و نگاه مثبتی نداشته باشد، بدیهی‌ست که سراغ دومی‌ها و سومی‌ها هم نرود و پرونده‌ی سریال را برای خود ببندد. حالا چرا داریم درباره‌ی این گروه از مخاطبین صحبت می‌کنیم؟ چرا که نگاه غالبن میانه/منفی که پیرامون سریال در بحث‌های مجازی و... شکل گرفته، از زمان انتشار اپیزود دوم و سوم است که تازه شدت می‌گیرد. نتیجه‌ای که می‌گیریم چیست؟ این‌که این انتقادها و ناراحتی‌ها از طیف عمده‌ای از تماشاگران نشات می‌گیرند که پایلوت سریال، لااقل برای‌شان چیز قابل‌قبولی بوده (و همان پایلوتِ قابل‌قبول/خوب، عملن چیزی جز تکرار تمام موقعیت‌های بصری/محتوایی کارهای قبلی صحت نبوده) و احتمالن هم دل‌خوشی از «پژمان»ها و «شمعدونی»ها داشته‌اند. حالا چرا این‌ها را می‌نویسم؟ که ببینیم دراین سه‌قسمت که برای تماشایش کم‌تر از سه‌ساعت زمان لازم است، چه اتفاقی افتاده که طرفدارهای پروپاقرص آثار سروش صحت را هم نتوانسته قانع کند؟

آن‌چه که «مگه تموم...» باآن روبه‌روست، خودتخریبی‌ست. یک خودویرانگیِ عامدانه/غیرعامدانه است. درگیریِ بین رونوشت/اقتباس است. شکی‌ست که هم‌چو خوره به‌جان سریال می‌افتد و آن‌را از خود، بی‌خود می‌کند. حالا آن شک چیست؟ این‌که سریال با خود می‌گوید آیا من یک کپیِ ناقابل‌م یا یک اقتباس تیزهوشانه‌ی چندوجهی؟ آیا درفلان فصل، دوز سورئالیسم پایین است و باید مردِ اسب‌سواری هم به‌آن اضافه کنم؟ لازم است یکی‌از مسافرین شخصیت‌هایم فلامک جنیدی باشد؟ آیا آن‌ها لزومن باید درمورد توانایی‌های پایین خوانندگی شخصیت مربوطه صحبت کنند؟ آیا من واوبه‌واو همین‌ها را درپایلوت، به‌مخاطب نشان نداده‌ام؟ آیا لازم است زورگیر را هراپیزود به‌نحوی بانیما روبه‌رو کنم و هربار، شوخی‌ها را عین‌به‌عین نقل کنم بی‌آن‌که کوچک‌ترین واکنش‌ موتیف‌واری در ذهن مخاطب دراین رابطه ایجاد کنم؟

به‌نظر می‌رسد که «مگه تموم...» بامشکل طعنه‌آمیزی روبه‌رو باشد؛ تلاش‌هایش برای ایجاد شوخی‌های چندلایه‌ی زمان‌‌محور/موتیف‌وار درحالی به‌پاشنه‌ی آشیل آن بدل شده که روی کاغذ، می‌بایست هر وارسیون تازه‌ای از آن، خنده‌ی بیش‌تری از تماشاگر بگیرد. تمسخر مهارت خوانندگی ضعیف شهرام در پایلوت و اپیزود دوم، هیچ‌کدام آن «لحظه» کمیک خاصی به‌وجود نمی‌آورد. بیش‌تر احساس کرختی مخاطب را بیش‌تر می‌کنند. حقیقت این است که سه‌اپیزود که از سریال گذشته، «مگه تموم...» می‌خواهد به‌خودش ارجاع دهد که خوش‌بینانه هم که بدان نگاه کنیم، کمی بیش‌ازحد خام‌دستانه است.

درنهایت باید به‌این اشاره کرد که دوست‌نداشتن «مگه تموم...» بسیار راحت‌تر از دوست‌داشتن آن است. دلیل‌ش؟ تمام چیزهایی که به‌آن در یکی‌دو پاراگراف قبلی اشاره کردیم. امیدوارم سریال در ادامه، دوست‌داشتنی شود.


/کارگردانی و فنی: قابل قبول/

حرکت‌های جذابِ بدون مکث دوربین و دورزدن‌های یک‌باره و دوباره درمحیط خانه‌ی ربانی‌ها، البته که زیباست. کمدی هم می‌آفریند؟ نه‌چندان، اما نشان‌دهنده‌ی همان سلیقه و خلاقیتی‌ست که صحت را باآن می‌شناسیم. این بدعت‌ها نه می‌خواهند محلی برای خودنمایی تکنیکی کارگردان و مدیر فیلم‌برداری باشند و نه در‌عین‌حال ناجی متن نه‌چندان چفت‌وبست‌دار سریال هستند. ازاین‌رو، به‌نظر می‌رسد این «قابل قبول»، نمره‌ی منصفانه‌ای باشد.


/بازی‌گری: خوب/

هم‌چنان با تیم بازی‌گری پرشوری طرف هستیم که قدر موقعیت‌ها را می‌دانند و هدر نمی‌دهند فرصت‌هایی که برای نمایش توانایی‌های کمیک‌شان دارند. اما همان‌طور که می‌دانید، یک‌ اثر را همه‌ی جنبه‌هایش تشکیل می‌دهند و نه یکی‌شان. یک بخش کار که بلنگد، انتظارِ بهترین کار دیگری را داشتن کمی زیاده‌روی‌ست و بااین‌که برای این صحبت می‌شود جمله‌های ناقض پرشماری پیدا کرد، اما عجالتا تا همین‌جا بپذیرید که مزه‌پراکنی‌های اتفاقن به‌جای بازی‌گرهای جوان و پرتجربه‌ی ما، تاجایی جواب می‌دهد. «مگه تموم...» این هفته به‌آستانه‌‌ی تحمل تماشاگرا‌ش نزدیک شد و از این افت مخاطب احتمالی‌اش، تعجب نخواهیم کرد. امیدوار به‌اتفاق بهتری برایش هستیم.

Report Page