تحلیل سریال رهایم کن | اپیزود ۱۶

تحلیل سریال رهایم کن | اپیزود ۱۶

هومن رشیدی‌نژاد
©ArtTalks.ir

/فیلم‌نامه: قابل‌قبول/

گاهی از پسِ بهترین اپیزودها، اختلالات روایی و مشکلاتی در متن‌واجرا که از لحظه‌ی اول سریال تا به‌حال همراه‌مان بوده، دوچندان به‌چشم می‌آیند و حالا که بهترین اپیزود «رهایم کن» را ازنظر گذراندیم، به‌نظر می‌رسد اپیزود این هفته فرصت مناسبی باشد برای بررسی ساختار روایی سریال در چیدمان فصول‌ش؛ این‌که ازسر بگذرانیم آن‌چه را که مدنظر تیم نویسندگیِ «رهایم کن»، برای خلق و بیرون‌کشیدن احساسات گوناگون و پیش‌بردن قصه در طول، روی کاغذ آمده و جلوی دوربین، اجرا شده. پس بررسی این هفته را می‌توانیم در نگاهی کلی‌تر، به تقریبن تمامِ «رهایم کن»، تعمیم دهیم.

یک.

ساختار روایی هراپیزود از «رهایم کن» بر زمینِ پرگویی بنا شده. آیا این جمله بدین‌معناست که هراستفاده‌ی بهینه‌ای از دیالوگ را باید «اضافه‌گویی» برداشت کنیم؟ به‌هیچ‌وجه. نه به‌این معنا که دیالوگ ضروری‌ترین اتفاق ممکن است (آیا فیلم‌های صامت فارغ‌ از میان‌پرده‌های‌شان نیازی اساسی به‌دیالوگ داشتند؟) که بیش‌تر بدین‌شکل که برنامه‌ریزی برای بیرون‌کشیدن هر درام، احساس یا کنشی از خلال متن، تصمیم چندان خلاقانه‌ای نیست. اگر مسیر این باشد، تمامِ «درآمدن» یا «درنیامدن» فصول‌ت را به‌بازی‌ها و موقعیت‌هات وابسته می‌کنی؛ و شاید نتیجه‌ای را که دل‌خواهت باشد نگیری؛ مثل همین اپیزود و خیلی اپیزودهای دیگر.

دو.

در اولین شماره از مجله‌ی «فیلم امروز»، مطلب قابل‌توجهی از اکتای براهنی وجود دارد که با رجوع به‌منابعی چون عناصر داستان (جمال میرصادقی) و قصه‌نویسی (رضا براهنی) میان دومفهوم پلات به‌عنوان «مجموعه حوادث اصلی داستان که روند علی و معلولی داستان را رقم می‌زنند» و «عامل توطئه و دسیسه» فاصله می‌گذارد و اشاره دارد به این‌که ممکن است هر خلاصه‌داستانی، لزومن توطئه و دسیسه‌ای را درخود جای نداده باشد، و از آن‌طرف هم توطئه‌ودسیسه، برای قرارگیری در چارچوب کامل داستان، بدون‌شک نیازمند گستردگیِ یک خلاصه‌داستان است تا تکمیل شود. صحبت بیش‌تر درباره‌ی این متن از حوصله‌ی این‌جا خارج است، و تا همین‌جا پیش برویم که گویی «رهایم کن» در تمامی لحظات و فصول‌ش، به‌فکر ایجاد دسیسه است، تا پیش‌برد داستان در طول. انگار که پلاتِ مدنظر «رهایم کن»، تنها از فیلترِ توطئه‌چینی علیه حاتم و دیگر شخصیت‌ها گذر کرده باشد.


/کارگردانی و فنی: قابل‌قبول/

این‌که شخصیت‌ها از تنظیمات اولیه‌شان گذر کنند و آن‌ها را در حالات و موقعیت‌های متنوع‌تری ببینیم، هم از درستیِ متن برمی‌آید و هم از نگاه خلاقانه‌ی کارگردان. این‌که از نغمه بیش‌تر می‌بینیم، اتفاق خوبی در مقیاس «رهایم کن» است. از طرف دیگر یکی‌دو فصل نامتوازن در این اپیزود، کار یک‌دست شهرام شاه‌حسینی را زیر سوال برد: درباره‌ی بهرام و سرزدن‌ش به‌خانه‌ای دور از دیار همیشه‌گی‌اش -کافه‌ی نایب‌سرخی‌ها- و درخواست از طرف مقابل برای دراختیارگذاشتن جای خوابی و لقمه‌ی غذایی صحبت می‌کنم. اول از همه، حضور درست مجید پتکی را اتفاق خوب این فصل می‌دانم. اما درباره‌ی آن‌چه این فصل را به‌لحظه‌ی کاملن جدایی از مکان و زمان «رهایم کن» بدل می‌کند: این‌که انگار، این شخصیت‌ها از زمان حال، پای‌شان به‌این سریال باز شده و این مهدی حسینی‌نیا که می‌بینیم، اصلن آن بهرام نیست! درباره‌ی تغییر خصوصیات ظاهری یک شخصیت، در چارچوب تنظیمات داستانِ یک اثر صحبت نمی‌کنیم - که اگر این بود، لحظه‌ی قابل‌اعتنایی می‌داشتیم از بهرام - بلکه حاصل نهایی کار، انگار بیش‌تر یک اجرای سرسری بوده باشد. باید این اپیزودهای باقی‌مانده را هم برای نتیجه‌گیری درستی در این رابطه، تماشا کرد.


/بازی‌گری: خوب/

درباره‌ی خوب‌وبدِ بازی‌ها در هفته‌های پیش گفته‌ایم و چیز چندانی برای گفتن باقی نمانده. می‌ماند تغییر لحنِ بازی حسن معجونی که می‌تواند در اپیزودهای بعدی به‌اتفاق بدیعی در متن و اجرا بدل شود و مابه‌ازای دیگری از کاراکتر پدرام شریفی، در «می‌خواهم زنده بمانم». انگار که وصال به‌جنون، یکی‌از ویژگی‌های شخصیت‌های بازنده‌ی سریال‌های شهرام شاه‌حسینی باشد.

Report Page