Page 1 of 10

به نام خداوند بخ

امروز ۲۱:۱۹ بدون دستهبندی

به نام خداوند بخشنده مه

بان

بچه های گلم، داستانی که امروز خدمتتون هستیم،

داستان زندگی مبارک امام؟ کی میدونه؟ بله درسته،

امام رضا علیه السلامه، امام مه

بون ما که معروفه به

ضامن آهو...

حالا اونایی که دوست دارند قصه ضامن آهو رو بشنوند،

یه صلوات بلند بفرستند:

در روزگاری که مأمون بدجنس خلافت رو غصب کرده

بود، خیلی میترسید که علویون یعنی دوستداران امام

رضا علیه السلام برای برگرداندن خلافت به صاحب

Page 2 of 10

اصلیش قیام کنند، به همین خاطر به امام رضا علیه

السلام نامه مینویسه و از حضرت میخواد تا به طوس

بره و جانشین مأمون باشه، اما امام مه

بون که نقشه

مأمون رو می دونست، قبول نمیکنه، به همین خاطر

مأمون بدجنس، آدماش رو میفرسته سراغ امام رضا

علیه السلام تا به زور و ضرب امام رو مجبور کنند تا به

طوس بره، پس امام رضا علیه السلام قبل از رفتن به

طوس به همه میگه که منو مأمون داره به اجبار به

طوس میبره و این سفری بدون بازگشته، پس برای من

گریه کنید که در غ

بت جان به جان آفرین تسلیم خواهم

کرد، امام با این کار مامون رو رسوا کرد، اما قضیه به

همینجا ختم نشد، وقتی کاروان امام داشت از مدينه به

سمت خراسان حرکت می کرد، دوستداران امام فرصت

رو غنيمت می شمردند و خودشون رو به کاروان امام

Page 3 of 10

میرسوندند تا امام مه

بانی ها رو زیارت کنند و حدیثی

از امام بشنوند، در نزدیکی نیشابور وقتی که سیل

جمعیت برای شنیدن حدیثی از امام خودشون رو به

کاروان امام رسونده بودند، امام رضا علیه السلام حدیث

معروف سلسله الذهب رو نقل می کنند، یعنی حدیث

زنجیره زرین، این حدیث رو کی بلده؟ خب اگه این

حدیث رو حفظ کنید، جایزه داره، خب بچهها، بخونم

حدیث رو؟

ن َعذا،

ْ

صنى أ ِم َن ِم

ْ

َف َمن َد َخ َل ِح

صنى ،

ْ

لا اللهُّ ِح

ّ

لا إل َه إ

شرو ِطها.

ُ

شرو ِطها ، وأنا ِمن

ُ

بِ

یعنی لا اله الا الله و شهادت به یگانگی خدای مه

بون

دژ و قلعه محکمیه که هر کسی وارد اون قلعه بشه از

عذاب در امانه، البته این شرطی داره و اون شرط

Page 4 of 10

مهمش اعتقاد به امامت ائمه و امام رضا علیه السلامه،

حالا چرا امام رضا؟ این خودش یه سره؟ بگم این رازو

بهتون؟ باشه، حالا که شما اینقدر امام مه

بون رو

دوست دارید میگم براتون، آخه قبل از امام رضا حتی

بچه شیعه ها هم چند قسمت میشدند، یعنی راهو

اشتباه رفته بودند، بعضیا چهار امامی بودند، بعضیا

شش امامی و هفت امامی و... اما وقتی به امام رضا

علیه السلام میرسه دیگه همه همه قبول دارن و شیعه

اثنی عشری و دوازده امامی شدند، پس حالا یه راز مهم

رو میدونید که قبول امام رضا به قبول همه ائمه و

ا کمال مذهب منجر میشه.

کاروان امام رضا علیه السلام به طوس میرسه و مأمون

برای خوب جلوه دادن خودش میگه که پسرعمو

میخوام خلافت رو به شما بدم، اما امام که از حیله

Page 5 of 10

مأمون باخبر بود، جواب خیلی زیبا و زیرکانه ای به

مأمون میده، امام میگن که اگه خلافت برای توست و

خدا اونو به برای تو قرار داده، پس جایز نیست که

لباسی رو که خدا بر تو پوشانده از خود خلع کنی و به

دیگری بپوشانی و اگر مال تو نیست، در اینصورت

درست نیست چیزی مال تو نیست رو به دیگیری

ببخشی!

مأمون که با این جواب سر درگم شده بود، ولایت

عهدی رو با تهدید به قتل امام پیشنهاد میده و امام با

شرط عدم دخالت در عزل و نصب و امور حکومت

قبول می کنند.

در زمانی که امام رضا علیه السلام در طوس بودند

اتفاقات مختلفی پیش میاد که یکی از اون داستان ها

ک ل ف ا ا ا آ ط ا ا

Page 6 of 10

که خیلی معروفه داستان ضمانت آهو توسط امام

رضاست، وقتی شکارچی آهویی رو شکار میکنه، متوجه

حضور آقایی میشه که انگار آهو داره با اون آقا صحبت

میکنه، شکارچی از روی تعجب رو به اون آقا میکنه و

میگه شما کی هستین؟ امام رضا علیه السلام میگن که

آقای شکارچی اگر ممکنه آهو رو آزاد کنید، شکارچی

قبول نمیکنه، امام دو مرتبه میگن که خب پس آهو رو

به من بفروش، اما شکارچی بازم قبول نمیکنه، امام که

از وضعیت آهو مطلع بودند، به شکارچی میگن که حالا

که قبول نمی کنی، من رو به عنوان ضمانت پیش

خودت نگهدار تا آهو بره به بچههاش شیر بده و برگرده،

شکارچی که از تعجب نمیدونست چیکار کنه، بی اختیار

قبول میکنه و آهو رو آزاد میکنه، تو این مدت که آهوی

قصه ما میره پیش بچههاش، مدام شکارچی با خودش

Page 7 of 10

میگه که این چه کاری بود من کردم، اگه آهو برنگرده

چی؟ اصلا این آقا از کجا میدونست که این آهو بچه داره

و میره پیش بچه هاش و بر میگرده، همینطور که

شکارچی با خودش کلنجار میرفت، چشمش به آهو

افتاد که با بچه اش برگشت و به نشانه تشکر دور امام

چرخید و نشست، شکارچی قصه که فهمیده بود آدم

خاصی رو ضمانت نگهداشته، رو به امام میکنه بعد از

عذرخواهی، خواهش میکنه تا حضرت خودش رو

معرفی کنه، شکارچی وقتی امام رو میشناسه از کار

خودش پشیمون میشه آهو رو آزاد میکنه، امام مه

بون

هم پول آهو رو به شکارچی میده تا خانواده شکارچی

که چند وقت شکاری نداشتند، بتونند برای خودشون

وسایل تهیه کنند، از اون به بعد این داستان، دهان به

ا نقل ش ا ا ضا ل ال لا ضا آ

Page 8 of 10

دهان نقل شد و امام رضا علیه السلام به ضامن آهو

معروف شدند.

یکی دیگه از داستان ها داستان حیله مأمون برای

کاهش محبوبیت امام رضاست، مأمون وقتی که دید

مردم گرفتار خشکسالی هستند، از امام درخواست می

کنند تا نماز باران اقامه کنند و از درگاه خداوند متعال

تقاضای باران کنند، امام هم میفرمایند که به همه مردم

اعلام کنید، سه روز روزه بگیرند و روز سوم همراه ایشان

از شهر بیرون بیایند، جمعیت خیلی زیادی جمع میشن

و همراه امام برای نماز باران از شهر خارج میشن، امام

رضا علیه السلام هم بعد از اقامه نماز، دست به دعا بر

می دارند و از خدای مه

بون طلب بارون می کنند،

میگن که مدتی نگذشت که بارون میاد و مردم از

Page 9 of 10

خشکسالی و بی آبی رهایی پیدا می کنند و حسابی

خوشحال میشن و علاقشون به امام بیشتر میشه،

از عالمان برجسته

ً

مأمون که شرایط رو اینطور دید، فورا

ادیان دیگه مثل مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و بقیه

دعوت می کنند تا در یک رویارویی علمی با امام رضا

علیه السلام رو مغلوب کنند و به این ترتيب از

محبوبیت امام کاسته بشه، روز موعود فرا میرسه و

امام رضا علیه السلام نه تنها جواب همه سؤالات

عالمان ادیان دیگه رو میدن، بلکه بعدش شروع میکنند

و از اون ها سؤال میپرسند که هیچکس نمیتونه جواب

سؤالات امام رو بده و محبوبیت امام روز به روز بیشتر

میشه تا جایی که مأمون احساس ترس میکنه، یک

شبی امثل امشب، وقتی شب به نیمه میرسه، امام رو

به کاخ خودش دعوت میکنه، امام ابتدا قبول نمی کنند

Page 10 of 10

ب خ ی م ب ب

امام اختیاری در کار نبود، امام به اجبار به کاخ مأمون

میرن و با سمی که مأمون بدجنس به امام میدن،

مسموم میشن، بعد با رنگ پریده و عبای به سر کشیده

به منزل بر می گردنند در آغوش امام جواد علیه السلام

به شهادت میرسند.

برای نقالی این پرده خوانی توصیه میشود بعد از

مطالعه این نوشته، به شکل خلاصه تر برای بچهها

روایتگری شود.