جستجو

 

عنوان: درباره عکاسی

نویسنده: سوزان سانتاگ

مترجم: فرزانه طاهری

ناشر: کتاب آبان با همکاری انتشارات انجمن سینمای جوانان ایران

چاپ اول: ۱۳۹۷

چاپ دوم: 1399

 

عکاسی، هنری است که به آسانی در دسترسِ همه قرار دارد. نیز محصولِ آن، یعنی عکس، دمِ دست‌ترین برداشت از واقعیت را در اختیار ما قرار می‌دهد: شما کافی است اراده کنید تا تصویری از یک منظره، یک حادثه یا یک مسابقه ورزشی را با کیفتی فوق‌العاده به کمک دوربینِ موبایلتان ثبت کنید. این سهل‌الوصول بودن، اتفاقاً باعث شده عکاسی یکی از کم‌شناخته‌شده‌ترینِ هنرها و پدیده‌های اجتماعی باشد. یا به عبارتی از فرطِ ظهور،«ناپیدا» و «ناشناخته» بماند. ما چنان درگیرِ عکس‌انداختن، جمع‌آوریِ عکس (قبل‌تر به صورت چاپ‌شده و در آلبوم و اکنون در حافظه‌های دیجیتال یا بر روی صفحه‌های مجازی‌مان) هستیم که از تأثیرهای عکاسی بر جهانمان غافل مانده‌ایم.
کتاب «درباره عکاسی» اثر سوزان سانتاگ مجموعه‌ای از مقالات است که بُن‌مایه‌ی اصلیِ آن‌ها بحث بر سرِ این سؤال‌ها است: «عکس چیست؟ نسبتِ عکس و جهانِ ما در چیست؟ عکس چه تأثیری بر نگرشِ ما از جهان می‌گذارد؟ نسبت واقعیت و عکاسی چیست؟ و…». سانتاگْ نقدنویسی است جامعه‌گرا و دغدغه‌ی اصلی‌اش شناختِ اجتماع و نمایان‌ساختن نیک و بد و زشت و زیبای آن است. از همین منظر هم به عکاسی توجه کرده و به نقد آن پرداخته است‌.
«سانتاگ» در مقامِ ناظری دقیق (و البته حیران) بر جهانِ آدمیان، در بررسیِ عکاسی نیز دست روی مهم‌ترین مشکل و دغدغه‌ی آدمی می‌گذارد: نسبتِ ما با «واقعیت». در جای‌جای کتاب این مسئله مطرح شده که تقابل و تعامل انسان با واقعیت چگونه است: «[عکاسی] ابتدا مورد نفرت نیز بود چون [در ثبت واقعیت] دقتی بی‌رحمانه داشت.» (ص ۱۱۸). این توجهِ صادقانه به وجهِ تناقض‌آمیزِ ذهنِ انسان که هم خواهانِ واقعیت است و هم از مواجه‌ی بی پرده و صریح با آن می‌ترسد؛ یکی از نکاتِ حائزِ اهمیتِ کتابِ درباره عکاسی است.
سانتاگ به شرحِ تأثیری که عکس گرفتن و و عکس انداختن روی ما انسان‌ها می‌گذارد، می‌پردازد. «عکس با تغییر و گسترش تصور ما نسبت به آنچه که ارزش دیدن دارد و آنچه که ما حق داریم ببینیم، رمز دیدگانیِ نوینی را به ما می‌آموزد.» (ص ۱۵)
او معتقد است عکس باعث می‌شود واقعیت را از منظر خاصی ببینیم. بر درکمان از واقعیت تاثیر می‌گذارد وتعاملمان را با جهان تحت تاثیر خودش قرار میدهد. نمونه‌هایی که او می‌آورد، برآمده از زندگی است و به همین رو هم‌دلیِ خواننده را جلب می‌کند. او تعریف می‌کند که در دوازده‌سالگی، یک کتاب‌فروشی به طور تصادفی تصاویری از اردوگاه‌های کار اجباری در برگن-بلسن و داخائو را می‌بیند. «دیدنشان چه حسی داشت؟ مشتی عکس بودند، همین. عکس‌های واقعه‌ای که تقریباً هیچ‌چیز درباره‌اش نمی‌دانستم و نمی‌توانستم هم دخالت کنم، تصاویر رنجی فراتر از حد تخیلم که برای تسکین آن کاری از دستم برنمی‌آمد.» او سپس اینگونه ادامه می‌دهد: «وقتی به آن عکس‌ها نگاه کردم، چیزی در من شکست. به نقطه اوجی رسیده بودم، منظورم فقط حالت نهایت وحشت نیست، احساس اندوه می‌کردم و زخمی علاج‌ناپذیر در من دهان باز کرده بود، اما بخشی از عواطفم سنگ شده بود، چیزی مرد، چیزی هنوز دارد گریه می‌کند.» (ص ۳۷).
کتاب سرشار از جملات قابل تأمل و درنگ است. و می‌توان با دقیق شدن در آنها درک و دریافت عمیقی به عکاسی یافت:
– «عکس مدرکی است دال بر اینکه اتفاق خاصی افتاده است و جای هیچ چون‌وچرایی نمی‌گذارد.» (ص ۱۹).
– «اخیراً عکاسی نیز یک سرگرمی همگانی شده است. یعنی اغلب مردم عکاسی را هم مثل انواع هنرهای توده‌ای دیگر، همچون کاری هنری انجام نمی‌دهند. عکاسی بیشتر به یک آیین اجتماعی بدل شده است، سپری دفاعی در برابر اضطراب و ابزار سلطه است.» (ص ۲۲)
– «همین مسأله  که عکاسی پوسته‌های خشکیده دیدن به رسم عادت را به دور می‌افکند، بدین معناست که عادتِ دیدن دیگری خلق می‌کند: دیدنی که هم پر شوروحرارت است و هم خونسردانه، هم دلسوزانه و هم بی‌خیال، مجذوب جزئیات بی‌اهمیت، معتاد به ناهمسازی» (ص ۱۳۲)
کتابِ درباره عکاسی در دهه ۱۹۷۰ منتظر شده است. اما نگاه تیزبینِ سانتاگ درباره‌ی کارکردِ عکاسی مطابقتِ شگرفی با رفتارِ ما در اینستاگرام که پدیده‌ای قرنِ بیست‌و‌یکمی است دارد:
«عکس علاوه بر ایجاد حس تملکِ خیالی گذشته‌ای غیرواقعی در آدم‌ها، آنها را یاری می‌دهد تا فضایی را نیز که در آن احساس ناامنی می‌کنند، مسخر سازند. بدین ترتیب، عکاسی همپای یکی از شاخصترین فعالیت‌های عصر جدید، یعنی جهانگردی، رشد می‌کند. اولین‌بار در تاریخ است که انبوهی از مردم، به طور مرتب و به مدت کوتاه، به خارج از محیط مأنوس خود سفر می‌کنند. اگر کسی به سفر تفریحی برود و دوربینش [یا موبایلِ دوربین‌دارش] را با خود همراه نبرد، می‌توان گفت کارش غیر طبیعی است. عکس مدرکی است قاطع دال بر اینکه سفر صورت گرفته، برنامه اجرا شده و خوش هم گذشته است. عکس لحظات دور از چشم خانواده و دوستان را مستند می کند.» (ص ۲۳).
کتاب هفت مقاله دارد. «در غار افلاطون»، « آمریکا از میان عکس‌ها، به تاریکی»، «اشیای اندوه‌زا»، «پهلوانیِ دیدن»، «اناجیل عکاسی»، «جهان تصویری» و «گزیده جملات قصار».
کتاب ترجمه‌ی خانم فرزانه طاهری و ویرایشِ زنده‌یاد هوشنگ گلشیری است و علاوه بر نمایاندنِ وجوهِ پنهانِ عکاسی ما را با قلمِ یکی از تأثیرگذارترین منتقدان قرن بیستم آشنا می‌کند.

 

 

 

 

جملاتی از کتاب:
– گردآوری عکس یعنی گردآوری جهان (ص ۱۵).
– عکس یعنی تسخیر تجربه و دوربین مطلوب‌ترین سلاح کسب آگاهی است، البته آگاهی اکتسابی (ص ۱۶).
– اخیراً عکاسی نیز یک سرگرمی همگانی شده است – یعنی اعلب مردم عکاسی را هم مثل انواع هنرهای توده‌ای  دیگر، همچون کاری هنری انجام نمی‌دهند. عکاسی بیشتر به یک آیین اجتماعی بدل شده است، سپری دفاعی در برابر اضطراب و بازار سلطه است (ص ۲۲).
– عکس گرفتن فقط حاصل برخورد میان یک واقعه و یک عکاس نیست، بلکه عکس گرفتن خود یک واقعه است (ص ۲۵).
– آنچه مردم را برآن می‌دارد تا عکس بگیرند،‌یافتن چیزی زیباست (ص ۱۱۵).
– فوئرباخ… می‌گوید: «عصر ما تصویر را به خود شیء، نسخه بدل را به اصل، نمایش را به واقعیت، نمود را به بود ترجیح می‌دهد» (ص ۱۸۹).
تجسم یک باور کهن
موفقیت فیلم کوتاه «آخرین شیهه‌ی ...
در روزهای پایانی اسفند نهمین هفت...
گستره وحشت
حسن خمسه سرپرست انجمن سینمای جوا...
پایان فیلمبرداری فیلم کوتاه «مهم...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *