Academia.eduAcademia.edu
‫نقدی بر پانسیون جیمز جویس‬ ‫))انسداد جامعه‪,‬انکار جنسیت((‬ ‫فرزام کریمی‬ ‫در جوامع در حال انسداد همواره مسئله سکس به صورت پنهانی و در پستو مطرح میشود چرا که مطرح شدن این‬ ‫دست از قضایا بسته به نوع جامعه و ظرفیت و کشش و بازخورد همان جامعه دارد عمدتا جوامع بسته دچار‬ ‫دوگانگی بین اخالقیات و دریدگی حرمت هاست اما این جوامع غالبا انچنان نااگاه هستند که هنوز تعریف‬ ‫مشخصی از مقوله اخالق و احترام ندارند و بیشتر جامعه ای دستمالی شده محسوب میشود که برخی از مضامین از‬ ‫گذشته بدون تفکر و تامل به انها رسیده و انها وارث مضامین پوکی هستند که خود هم بی تامل تنها در پی‬ ‫تکرار ان هستند به این نوع از جوامع که قابلیت تجزیه و تحلیل مسائل را ندارد و بی تامل واکنش غیر منطقی از‬ ‫خود بروز میدهند جوامعی میگویند که دچار (اختگی فکری)هستند از جمله داستانهایی که این مضمون را به‬ ‫روشنی به معرض دید مخاطب گذاشته داستان کوتاه پانسیون از مجموعه دوبلینی ها اثر ماندگار جیمز جویس‬ ‫نویسنده فقید ایرلندی است جیمز آگوستین آلویسیوس جویس (‪ ۲‬فوریه ‪ ۱۸۸۲‬دوبلین ‪ ۱۳ -‬ژانویه ‪۱۹۴۱‬‬ ‫زوریخ) گروهی رمان اولیس وی را بزرگترین رمان سده بیستم خواندهاند‪ .‬تمام آثارش را نه به زبان مادری که‬ ‫به زبان انگلیسی مینوشت‪ .‬اولین اثرش دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که‬ ‫گاهی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند‪ .‬او و ویلیام فاکنر به همراه ویرجینیا ولف از اولین‬ ‫کسانی بودند که به شیوه جریان سیال ذهن مینوشتند شیوه ای که در ان از تکنیک هایی نظیر تک گویی‬ ‫درونی مستقیم و غیر مستقیم دیدگاه دانای کل و حدیث نفس بهره میبرند جویس در خانوادهای متوسط در‬ ‫دوبلین به دنیا آمد‪ .‬در مدرسه و دانشگاه‪ ،‬دانشآموزی با استعداد بود‪ .‬در اوایل دههٔ سوم زندگی به اروپای‬ ‫قارهای مهاجرت کرد و در شهرهای تریسته‪ ،‬پاریس و زوریخ اقامت گزید‪ .‬گرچه بخش بزرگی از زندگی او در‬ ‫بزرگسالی‪ ،‬بیرون از ایرلند گذشت‪ ،‬جهانِ پنداری او از دوبلین فراتر نرفت و شخصیتهای کتابهایش از‬ ‫اعضای خانواده‪ ،‬دوستان و مخالفان او در زمان اقامتش در دوبلین الهام گرفته شده بودند‪ .‬به معنای اخض کلمه او‬ ‫تعهدش به اجتماع را هرگز به باده فراموشی نسپرد و ان چه که مینوشت به عینه همانی بود که میشد در اجتماع‬ ‫‪:‬ان را رویت نمود در زمان کوتاهی پس از انتشار اولیس‪ ،‬خود او این مساله را این گونه شفاف ساخت‬ ‫در مورد خودم‪ ،‬من همیشه درباره دوبلین مینویسم‪ .‬چرا که اگر بتوانم قلب دوبلین را تسخیر کنم‪ ،‬میتوانم وارد قلب تمام‬ ‫شهرهای جهان شوم‬ ‫اما داستان پانسیون داستان خانم مونی است که از بعد از فارغ شدن از زندگی پدری زندگی غم انگیزی را‬ ‫تحمل میکرد که حاصل ان یک پسر و یک دختر بود همسرش شاگرد قصابی پدرش بود که بعد از فوت پدرش‬ ‫مفازه قصابی را او و همسرش اداره میکردند که همسرش بعد از مدتی به ال ابا لی گری و دام اعتیاد افتاد و از‬ ‫این رو دخل قصابی را صرف اعتیادش میکرد از همین سو خانم مونی از او درخواست طالق کرد و با سهم‬ ‫خودش از قصابی پانسیونی را خرید که محل تجمع موسیقیدانان و کارمندان قشر متوسط بود پسرش از ال ابا لی‬ ‫گری به پدرش شباهت داشت اما نه در حد و اندازه های پدرش او در حق العمل کاری خیابان فلیت کار‬ ‫میکرد و مدام دوست داشت که لیچارهای سربازان را به کار ببرد اما مادرش خانم مونی مدیری مدبر و الیق بود‬ ‫چرا که میدانست چه زمانی عصبانی شود و چه زمانی ارام گیرد و چه زمانی نقد و حتی نسیه حساب کند از‬ ‫همین سو او را خانم رییس صدا میکردند اما دخترش پلی دختری زیبا با موهای بور و لب هایی غنچه ای بود‬ ‫که مادرش او را مدتی برای ماشین نویسی به دفتر کارخانه غله فرستاده بود اما مجددا او را به پانسیون برگرداند‬ ‫اکثر مشتریان پانسیون به دلیل زیبایی اش با او الس میزدند و خانم مونی مدیر و مدبر دورادور او را میپایید و از‬ ‫ان جا که میدانست هیچ کدان از مشتریانش اهل ازدواج و رابطه دوستی و از این دست ازحرفها نبودند بنابراین‬ ‫زیاد به دخترش خرده نمیگرفت اما در شهر کوچک و سنتی مثل دوبلین که تمام خبرها زود میپیچید کم کم‬ ‫همهمه ی رابطه پلی با اقای دوران پیچید زمانی که خانم مونی متوچه شد مجددا او را به دفتر کارخانه غله‬ ‫فرستاد و تصمیم گرفت طریقه رفتار ساطور با گوشت را در پیش بگیرد اما بی فایده بود چرا که پلی با اقای‬ ‫دوران رابطه جنسی برقرار کرده بود و اقای دوران او را از باکرگی خارج کرده بود ان هم در محیط دوبلین که‬ ‫دختران این چنینی را فاحشه میخواندند از سویی هم مسئله سکس به عنوان تابویی در جامعه به نوع تربیت و‬ ‫اخالقیات سنتی در جوامع برمیگردد و پلی که حال دچار عذاب وجدان شده بود اما به راستی دلیل این عذاب‬ ‫وجدان چیست؟ایا به موقعیت اقای دوران بازمیگشت یا نفس وجودی سکس؟اقای دوران با سی و چهار پنج سال‬ ‫سن مردی جا افتاده بود که جوانی و جهالتش را نمیشد دلیل کارش قرار داد و او سیزده سال بود که در دفتر‬ ‫یک تاجر شراب کاتولیک کار میکرد و وضع مالی خوبی داشت حال به این می اندیشید که چه کفاره ای‬ ‫بپردازد ایا این مسئله با پول قابل حل بود بنابراین میتوان گفت مسئله موقعیت اقای دوران نبود این نفس وجودی‬ ‫عمل سکس بود که پلی را در تقابل با واقعیت لخت جامعه دچار مشکل و عذاب وجدان کرده بود واقعیت لخت‬ ‫جامعه دو چیز بود‪ :‬یک جامعه سنتی که بنا به نوع اعتقادات پوسیده شان دچار نوعی رادیکالیزم میشوند و به‬ ‫لحاظ مذهبی با هر دینی مردم را از ترس بهشت و جهنم و اخرت دچار نوعی سرخوردگی و یاس میکنند و طبیعتا‬ ‫مذهب را به عنوان پدیده ای عقب مانده و دگم در مقابل لذت به عنوان پدیده ای متغیر قرار میدهند از همین سو‬ ‫همیشه هر موضوع لذت بخشی را اغشته به گناه و عذاب میکنند تا سطح جامعه که به عمق نگاهی نمیاندارد و‬ ‫حتی به دنبال اگاهی نمیروند تحت تاثیر این برهان های کذب قرار بگیرند و دوم مردمی که به دلیل ارضا نشدن‬ ‫اجتماعی و سیاسی و خود سانسوری خود واقعی شان را در درونشان مدفون کرده اند و موضوع دیگر عدم‬ ‫اگاهی مردم از پدیده ای ممنوعه که بعدها در اروپا و امریکا باب شد و به مسئله ای نرمال بدل شد تا حدود‬ ‫یا "انقالب سکسی" به تحولی تاریخی اطالق میشود که اخالق و کمی طبیعی بود چرا که انقالب جنسی‬ ‫هنجارهای مربوط به مناسبات جنسی را دستخوش تغییرات اساسی کرد‪ .‬در نتیجه این انقالب که از دهه ‪ ۱۹۵۰‬در‬ ‫اروپا و آمریکا شروع شد از مباحث و مسائل جنسی تابوزدایی شد‪ ،‬رواداری گستردهای در زمینه خودمختاری‬ ‫انسانها در برطرفسازی نیازها و نوع گرایشجنسیاشان بهوجود آمد و اقتدار بالمنازع نهادهای مذهبی و رسمی‬ ‫در این عرصهها شکست‪.‬به لحاظ نظری‪ ،‬اصطالح "انقالب جنسی" یا "انقالب سکسی" ساخته روانکاوی به نام‬ ‫ویلهلم رایش است‪ .‬ویلهم رایش دانشمندی اتریشی بود که در سال ‪ ۱۹۳۶‬کتاب معروفی با عنوان "سکسوالیته در‬ ‫نبرد فرهنگی" را نوشته به عقیده رایش‪ ،‬غرایز جنسی جزئی مهم از سازو کار جسمی و روانی انسان است‪ .‬از‬ ‫همین رو‪ ،‬اخالق دوگانه و سرکوب این غرایز به اختالالت رفتاری و شخصیتی میانجامد که نتیجه آن معموال‬ ‫یأس و دلمردگی یا رفتارهای تهاجمی است‪ ،‬یا در شکل تمایل به اعمال اقتدار‪ ،‬خشونت پنهان و ایجاد سلسله‬ ‫مراتب بروز پیدا میکند‪.‬در نظر رایش‪ ،‬آزادسازی مناسبات جنسی از قید و بندهای کهنه به تغییرات مسالمتآمیز‬ ‫در ساختارهای اجتماعی یا به عبارت دیگر به یک انقالب عاری از خشونت در رفتار و روابط اجتماعی منجر‬ ‫میشود‬ ‫رایش مینویسد‪ :‬انسانهایی که به لحاظ مناسبات جنسی در وضعیتی رضایتبخش و عاری از محدودیتها و‬ ‫دگمهای سنتی زندگی میکنند مثل حرمانکشیدگان از این گونه مناسبات تن به قبول اقتدار ساختارهای‬ ‫‪.‬محدودساز اجتماعی نمیدهند و به آسانی هم نمیتوان آنها را به اقدامات خشونتآمیز تحریک کرد‬ ‫عشق بورز‪ ،‬جنگ نکن‪ ،‬شعار معروف "هیپیها" در دهههای شصت و هفتاد قرن بیستم‪ ،‬بیارتباط با این‬ ‫آموزههای رایش نیست‪ .‬رایش که خود را کمونیست میدانست‪ ،‬در ادامه میگوید که تمایل و غریزه جنسی‬ ‫سرکوبشده جلوی شکوفایی ظرفیتها و خالقیتهای انسان را میگیرد و مانع مقابله و تعارض آن با‬ ‫سرکوبهای ناشی از نظام سرمایهداری میشود با این توضیح کوتاه باز میگردیم به ادامه داستان ‪,‬دوبلین جزوی از‬ ‫اروپا بود که مستعمره بریتانیا بود و چنگ شکسته ایرلند به عنوان میراث انگلستان همیشه در گلوی ایرلندی ها‬ ‫به مانند بغض چنبره میزند و برایشان به شدت سنگین است مردمانی که حتی عشق هم به دلیل خفقان جامعه‬ ‫برایشان لهجه قفس داشت از سویی پلی و اقای دوران در این دوراهی گرفتار شده بودند که نقطه مشترکشان‬ ‫ابرویشان بود ابرویی که برای اقای دوران به قیمت از دست دادن کار و اعتبارش تمام میشد و برای پلی به قیمت‬ ‫نابودی خودش و خانواده اش بود از سویی خانم مونی که دیر رسیده بود این بار با درایتش میخواست این‬ ‫مشکل را حل و فصل کند از همین سو از در سخن با اقای دوران درآمد و در مونولوگ پایانی داستان که توام‬ ‫با پایانی باز است مخاطب را در قضاوت میان سنت و مدرنیته ومیان عشق و شهوت قرار میدهد ایا اقای دوران به‬ ‫ازدواج با پلی راضی شد؟ لحن محبت امیز خانم مونی در برخورد با دخترش بعد از صحبت با اقای دوران و نگاه‬ ‫های متفاوت اقای دوران به پلی نوید بخش رضایت او بوده و برای مخاطب سنتی همین کافی است که بداند‬ ‫همه چیز باز هم به صورت شرعی ماس مالیزه شده و برای مخاطب با افکار مدرن طبیعتا این نوع عملکرد که در‬ ‫نزد مخاطب سنتی ولنگاری است نوعی زندگی عادی و عرف محسوب میشود‬