خصوصیات یک معلم خوب

1-اعتقاد به عمل صالح :اماماصادق (ع)می فرمایند:(کونودعاه الناس بااعمالکم  ولاتکونودعاه باسنتکم) اثر تعلیم معلم  بدون از عمل صالح را  به بارانی تشبیه  می کند که روی صخره می ریزد وبر روی آن می لغزد   وتأثیر ندارد .

2-اخلاص وصداقت درنیت وعمل : که ریشه اساسی آن همان تقوی ،تزکیه ، وفطرت پاک وباطنی  به دور از همه الودگیها  می باشد .

3-حسن خلق وفروتنی : امام صادق (ع):(رأس العلم التواضع

 -4علو همت و عفت نفس : رسل الله فرمودند :(الفقهاامناءالرسل )

5-آگاه به مقتضیات زمان: افراد در هر زمان باید  موافق آن زمان تربیت شوند .

6-توجه به شغل معلمی واحساس  مسئولیت :یعنی وظیفه شناس بودن .

7- ایجاد زمینه برای رشد  وشکوفایی  وتعقل ومعنویت  در متربیان .

 

نقش معلم در تعلیم وتربیت

معلمی شغل نیست که انسان از نظر درآمد به آن نگاه کند زیرا وظیفه او روشنگری ، هدایت ، وراهنمایی قشری است که مانند یک زمین بایر آماده وپذیرای رشد ونمو هر بذری است که در آن پاشیده شود . واین بستگی به ابتکار وخلاقیت معلمی دارد که این بذر را چگونه اتخاب وبه چه روشی بپاشد تا ثمره ی خوبی داشته باشد. واگر دقت کنیم در تاریخ اسلام ، رهبری وهدایت پیامبران وامامان در قبال روشنگری وهدایت تربیت وتعلیم مردم هیچ درهم ودیناری از کسی دریافت نمی کردند. والی از نظر درآمد نمی شود معلمی را منبع در آمد دانست . چون کسیکه با قلب وروح انسان سر کار دارد وهدفش سوق دادن افراد به سمت کمالات است به عنوان شغل معلمی را حساب نمی کند بلکه به عنوان یک مربی دینی ورساند ن متعلم به کمالات تلاش می کند . وان اجر را همچون پیامبر اسلام از خداوند طلب می کند تا آخرتی سعادتمند و دنیایی نیک برای خود داشته باشد .

جایگاه آموزش  وپرورش ( نقش معلم در تعلیم وتربیت)

منظور از آموزش و پرورش، به حرکتدرآوردن فرآیند توسعه همه جانبة بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدفشکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد.

از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورشتنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمیآید. در حقیقت مدارس و سایر مؤسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیاتاخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود.

انواع بازی ها، شرکت دادن دانشآموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف و تمامفعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبة اجتماعیو عمومی آموزش و پرورش هستند.

صرف نظر از وظایفی که اشاره شد،آموزش و پرورش وظایف مهمتری نیز برعهده دارد که می توان به وظیفه گسترش شخصیت،آموزش فرهنگی، توسعة ارزش های اخلاقی و مدنی، آموزش بزرگسالان و آموزش رسانه ایاشاره کرد.

الف) گسترش شخصیت: وظیفه آموزش وپرورش است که کودک را هم فردی شایسته بار آورد تا برای خود دارای صفات خوبانسانی باشد و هم او را عضو مؤثر جامعه کند تا فردی مفید برای دیگران باشد.

در یافته های جامعه شناسی می بینیمکه پرورش و گسترش شخصیت کودک باید در زمینه ای باشد که فرهنگ و جامعة او به آنبستگی دارد، نه چیزی جدا از آنها. در این نکته تأکید باید کرد که نه تنها فرد درحقیقت جدا از گروه اجتماعی خود نمی تواند پرورش یابد، بلکه فرد باید همان کسی کههست بشود و در هر مرحله ای از پیشرفت که قرار دارد باید از تأثیر متقابل میانخودش و محیط اجتماعی خویش برخوردار باشد و نامتعارف بار نیاید.

اینکه در جامعة امروز آموزش و پرورشبه گسترش شخصیت مربوط می شود یک الزام طبیعی است. شخصیت از آن گونه مفاهیمی استکه در مورد آن تعاریف زیادی شنیده ایم.

معمولاً شخصیت به عنوان یک چیز جامعو کمال یافته از خصوصیات روحی، عقلی، بدنی، جسمانی و حرکتی هر فرد تعریف می شودو خصوصیات اخلاقی و طبیعی هر فرد است که بخشی از شخصیت او را تشکیل می دهد. معلممقدار زیادی از وقت خود را در این کوشش صرف می کند که نه تنها به شاگردانش مطالبخوب و متنوع و مفید و دانش های تازه بیاموزد، بلکه در رفتار آنها تغییراتی بهوجود آورد و روحیات آنها را در جهت دلخواه و مناسب هدایت کند. این نیت های معلمبه گسترش شخصیت دانش آموز مربوط می شود و ممکن است مربوط به هر جنبه ای از زندگیاو نیز بشود.

شخصیت و تعادل روانی معلم بیش ازسایر طبقات اجتماع موردنظر ماست. زیرا معلم به عنوان الگو می تواند در دانشآموزان واکنش های مثبت و سازنده و یا واکنش های منفی ایجاد کند.

تماس نزدیک معلم با دانش آموزان ونفوذی که بر آنها دارد نقش مهمی در سلامت فکری و روانی آنها ایفا می کند. اینتأثیر و نفوذ رفتار معلم در دانش آموز ممکن است به طور مستقیم و یا غیرمستقیم صورتپذیرد و به صورت های گوناگون مانند تقلید، الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازیبروز کند.

نظر به اینکه شخصیت کودکان هنوز شکلنگرفته است و نقش پذیر هستند ونبود تعادل روانی در معلم، اثرات بدی در آنهاخواهد داشت. کودکان نه تنها مطالبی را که مستقیماً از طرف معلم گفته می شود، میآموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرش ها، مهارت ها و خلاصه کلّ شخصیت معلم، در آنهااثر می گذارد ریشة این مسأله را باید در تمایل به تقلید کودک از دیگران دانست. برخی روان شناسان معتقدند که این تمایل از جمله نیرومندترین و ریشه دارترینغرایز کودک به شمار می رود. به طوری که یکی از نخستین روان شناسان کودک به نامبالدوین این غرایز را به منزلة بهترین غریزة کودک تلقی می کند.

ما درباره آموزش و پرورش چون یکفرآیند آگاهانه صحبت کردیم، در حالی که به خوبی می دانیم که هر کس چیزهای بسیارزیادی را به طور ناخودآگاه فرامی گیرد. به ویژه عادات زندگی اجتماعی اغلب تقلیدناخودآگاه از رفتار دیگران است. کودک در حال رشد، آموزشی می بیند و روز بروزوخود را با شرایط جدید تطبیق می دهد. ممکن است یک نوجوان به علم آموزی علاقه مندباشد و احساس کند که به یک خط مشی مشخصی متمایل است، یا احساسی عمیق، چون یکاعتقاد نسبت به بعضی ارزش ها دارد، ولی خود توجه ندارد که در چه شرایطی است و چهعواملی باعث بوجودآمدن این حالات در او شده است. در اینجا باید دو نوع فرآیندآموزش و پرورش، یعنی آموزش آگاهانه و ناخودآگاهانه را بپذیریم. معلم باید بسیارهشیار و بیدار آموزش ناخودآگاهانه را در دانش آموزان خود ایجاد کند و کوشش کندکه از نتایج چنان تأثیرهایی در ایجاد شخصیت دانش آموزان آگاه باشد زیرا تنها ازروی رفتار حاصل از فرآیند ناخودآگاه کودک می توان قضاوت کرد که آیا این فرآیندبرای هدف معلم دارای ارزشی هست یا نیست.

معلم باید به تأثیرات مطمینی که ازدنیای خارج از مدرسه، مخالف با هدف دقیق و شناخته شده او در ذهن دانش آموزان برجای می گذارد آگاه باشد. مثلاً ممکن است جامعه تصوراتی در زمینه رقابت یا پولجمع کردن در ذهن دانش آموزان ایجاد کرده باشد. در حالیکه معلم سعی دارد آنها رابه سوی همکاری و تعاون بکشاند. در این صورت معلم باید بر همان هدف های هوشیارانهو سنجیده تکیه کند و از این مسیر منحرف نشود.

ب) توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی:نظام آموزش و پرورش لازم است نقش اساسی را در تربیت اخلاقی، مدنی و معنوی برعهدهبگیرد و تلاش های خانواده را تکمیل کند. نظام آموزشی به همراهی دیگر مؤسسات بایدبه ارتقای حقوق انسانی، رفتار آزادمنشانه و تأیید ارزش های مورد نیاز عصر، ماننداحترام به شأن و مرتبه انسان، سعه صدر، همبستگی وحمایت متقابل افراد بشر یاریرساند.

 

انتقال ارزش های فرهنگی و اصولاخلاقی جامعه به کودکان و جوانان موجب پایدار ماندن و حفظ آن خواهد بود. معلّمتنها فرد ذیصلاح و مؤثری است که می تواند همة ارزش های اجتماعی و سنتی مورداحترام را به نسلی دیگر بشناساند و آن ها را مناسب اجتماع و در عین حال مترّقیبار آورد. امّا یک اجتماع نیازمند به افراد منتقد و مبتکر نیز هست که بتوانند باکشف و اختراع های جدید موجد تحولات تازه و مفید اجتماعی بشوند. آماده کردن افرادبرای دوران آینده و زندگی نو و تربیت مغزهای نوآور و افراد روشنفکر از وظایفدیگر آموزش و پرورش است.

در بحث رسالت و نقش معلم در توسعهارزش های اخلاقی و مدنی کافی است که بگوییم که معلم کسی است که زندگی مردم راتغییر می دهد. در چنین توصیفی است که سنگینی و عمق مسیولیت معلم آشکار می شود. گرچه ظاهراً معلم یک کلاس با تعدادی دانش آموز کار می کند و ایشان مخاطب اصلیمعلم اند، لیکن هر دانش آموز یا دانشجو، عضو خانواده و شهروند جامعه است وآموخته های خود را مستقیماً به خانواده و جامعه می برد. سرانجام هر معلم بایدبداند دنیای امروز از شهروندانش چه می خواهد و چنین شهروندانی را چگونه می توانبار آورد یا تربیت کرد. به این ترتیب روشن می شود که در حوزه فرهنگ عمومی، معلمبیشترین و سنگین ترین مسیولیت ها را به عهده دارد و معلم پس از والدین سرمشق همهجانبه کودکان و نوجوانان است.

ج) آموزش فرهنگی:وظیفه آموزش وپرورش، تنها انتقال دانش، تربیت و انتقال معلومات نیست، بلکه پرورش خلاقیت،همراه با استقلال، سرعت انتقال و توانایی افراد، به نوبة خود در پربارسازی فرهنگها مؤثر واقع می شود و نیز افراد بشر را در ورود بهتر به زندگی فرهنگی، اجتماعیو اقتصادی یاری می دهد و از این طریق به پرورش منابع انسانی که تمامی انواعتوسعه، اعم از مادی و معنوی به آن بستگی دارد، کمک می رساند.

ویژگیهای یک معلم الگو ونمونه

ارسطو می‌گوید: افتخار كسانی كه به كودكان تعلیم می‌دهند، بیش از كسانی است كه آنها را به وجود می‌آورند.[1] معلم و دانش‌آموز، دو ركن اساسی آموزش و پرورش هستند. آموزش و تدریس، كاری بسیار ظریف و حساس است و هر كسی كه سواد یا معلوماتی در زمینه خاصی كسب كرده است، نمی‌تواند معلم موفقی باشد. پس معلم شایسته، كسی نیست كه در یك دبستان یا دبیرستان تدریس می‌كند، بلكه می‌تواند هر فرد واجد شرایطی باشد كه در حوزه تربیتی فعالیت کرده و می‌خواهد در كار تدریس و فن آموختن، موفقیت به دست آورد.[2]

 
نقش تربیتی معلم
به طور كلی، برای معلمان، دو نقش یا دو وظیفه منظور گردیده است. نخستین وظیفه آنان، مسئولیتی است كه در برابر فرهنگ جامعه خود بر عهده گرفته‌اند و دیگر، وظیفه‌ای كه در قبال شاگردان پذیرفته‌اند. این دو وظیفه اغلب همزمان با یكدیگر انجام می‌گیرد.
 
نقش معلم نسبت به فرهنگ
منظور از فرهنگ، طرز زندگی معمول یا میراث اجتماعی مردم است و محصول هرگونه تجربه‌های انسانی است كه در پرتو آن، گروهی از مردم به راه و رسم زندگی خود ادامه می‌دهند. یكی از وظیفه‌های هر معلمی، انتقال بخشی از ویژگی‌های فرهنگ ملت خود، به نسل جوان جامعه است كه مورد تأیید اكثر مردم قرار گرفته باشد. اما باید توجه داشت آموزش و پرورشی كه فقط به حفظ دستاوردهای گذشته و فرهنگ موجود بپردازد، نمی‌تواند پویا، مترقی و متحول به شمار آید. بنابراین، ممكن است برای معلم چهار وضع یا حالت پیش آید:
 
یک. نفی فرهنگ موجود: معلمانی كه میراث فرهنگ ملی را نادیده می‌انگارند، آن را عامل عقب‌ماندگی می‌شمارند و معتقدند كه چنین فرهنگی برخلاف طبیعت، آزادی و آرزوهای بشری است و پیروی از آداب و رسوم آن، نادرست و ابلهانه است. بدین جهت، می‌كوشند شاگردان خود را از تعلق به چنین فرهنگی نومید و دلسرد نمایند.
 
دو. طرح فرهنگ نو: چون این دسته از معلمان، افرادی نوگرا و تجدد طلبند، به طرح و ایجاد فرهنگ آرمانی و متعالی خود، دست می‌زنند. برای اجرای این منظور به شاگردان خود، نگرش‌ها، ارزش‌ها و معلوماتی را می‌آموزند كه سبب حركت آنان به سوی آرمان‌های آنان می‌گردد.
 
سه. حفظ فرهنگ موجود: گروه دیگری از معلمان، خود را حامی و پشتیبان فرهنگ جامعه خود می‌شمارند و برای ارزش‌ها، اعتقادها، دانش‌های ملی و میهنی، اهمیت فراوانی قایلند. فرهنگ موجود را، آن‌گونه كه هست، ارج می‌نهند، به تجلیل و ستایش نقاط مثبت آن می‌پردازند و می‌كوشند آن را بی كم و كاست، به نسل‌های بعدی تحویل دهند.
 
چهار. اصلاح فرهنگ موجود: این دسته از معلمان بدون دلیل منطقی، به نفی و تغییر یا حفظ فرهنگ، كوشش نمی‌كنند، بلكه آن را مورد ارزیابی دقیق قرار می‌دهند. جنبه‌های مثبت و منفی، سودمند و زیان‌آور آن را مشخص کرده و سعی می‌كنند، تضادهایی كه در فرهنگ وجود دارد، روشن سازند و راه حل احتمالی آنها را بیابند تا از صدمه زدن به معیارهای ارزشمند آن جلوگیری كنند.
 
وظایف معلم در قبال موفقیت دانش‌آموزان
معلمان خوب، در تضمین موفقیت و پیشرفت شاگردان خود، وظیفه مهمی بر عهده دارند و قبل از هر شرطی لازم است دو پیش‌نیاز زیر را دارا باشند.
 
یک. علاقه به تدریس: پژوهشگران، عشق و علاقه به تدریس را، نخستین پیش‌نیاز هنر معلمی دانسته‌اند و این نباید به آن معنا باشد كه معلمی شغل شریف و مورد احترام مردم است، بلكه بدان سبب كه، تا كسی به كار تدریس علاقمند نباشد، نمی‌تواند در موفقیت شاگردان نایل آید.
 
دو. توانایی ایجاد علاقه در شاگردان: تنها علاقه خود معلم به موضوع درسی، كافی نیست، معلم باید بتواند این علاقه را در شاگردان خود نیز ایجاد كند. تدریس خوب و مؤثر نیاز به مهارت دارد و این هنگامی حاصل می‌شود كه معلم نشان دهد، هم به شغل خود و هم به كار تدریس علاقمند است. معلمانی كه به درس علاقه دارند، اما نسبت به شاگردان خود، بی‌تفاوت هستند، كلاسشان اغلب سرد و كسل‌كننده جلوه می‌كند.[3]
 
عوامل مؤثر در كارآیی معلم
بومی بودن: اینكه معلم متعلق به همان منطقه مورد اشتغال باشد.
همزبانی: از نوعی عامل فرهنگی حكایت می‌كند، زیرا زبان از اركان انسجام فرهنگی است.
اشتراك رأی: به هم نظر بودن و مشابهت آرا و عقاید معلم و شاگردان از لحاظ مذهبی، سیاسی، اخلاقی و ... مربوط می‌شود و به طور كلی، یك عامل مثبت در كارآیی تدریس است، هر چند نباید الزاما معلم و شاگردان، هم‌رأی باشند.
نگرش شغلی: طرز تلقی از شغل خود یا خصوصیات دیگری از جمله رضایت یا عدم رضایت و بی‌تفاوتی را شامل می‌شود.
برنامه‌ریزی معلم: طرح تدریس و برنامه‌ریزی معلم از جلسه اول تا آخرین جلسه، امری مهم است و موجب افزایش كارآیی معلم می‌گردد.[4]
 
ویژگی‌های معلم از نظر جان دیویی
جان دیویی، از فلاسفه تعلیم و تربیت در قرن اخیر، كه معتقد است معلم خوب باید دارای ویژگی‌های زیر باشد:
معلم خوب، باید به تفاوت‌های فردی شاگردان خود، آگاهی داشته باشد.
معلم خوب، باید قدرت هدایت كلاس به سوی هدف‌های مشخص شده را داشته باشد.
معلم خوب، باید احساسات سلطه‌جویانه خود را كنترل كند.[5]
 
ویژگی‌های معلم خوب
هرچند یك معلم خوب و موفق در موقعیت‌ها و محیط‌های مختلف، متفاوت است، با این حال، معلمان خوب به طور كلی، خصوصیات مشتركی دارند از قبیل:
علاقه به تدریس: به این معنی كه معلم باید به خود تدریس و موضوع مورد تدریس، علاقه داشته باشد.
ثبات عاطفی و روانی: معلم به عنوان یك رهبر و الگوی رفتاری باید در افكار و اعمالش ثبات داشته باشد و تحت تأثیر عواطف و هیجاناتش تصمیم‌گیری نكند، به‌طوری كه دانش‌آموزان بتوانند به او اعتقاد و اطمینان داشته باشند.
ادامه به تحصیل: معلم كسی است كه همیشه احساس نیاز به یادگیری و فراگیری مطالب تازه داشته باشد و مطالعات خود را پس از كسب مدرك تحصیلی متوقف نكند.
حس مهربانی و همدردی با دانش‌آموزان: معلم باید رفتارش به گونه‌ای باشد كه دانش‌آموزان بتوانند، آزادانه ناراحتی‌ها و مشكلات خود را با او در میان بگذارند و مطمئن باشند به خاطر اشتباهات مرتكب‌شده، مورد انتقاد او واقع نخواهند شد.
روحیه همكاری: یك معلم خوب همیشه آماده همكاری با دیگر معلمان است، خصوصا اگر احساس كند كه وجودش در این همكاری مؤثر و لازم است.
صبر و بردباری: یكی از خصوصیاتی كه واقعا یك معلم خوب باید از آن برخوردار باشد، بردباری است. زیرا اصولا معلم با كودكان و نوجوانان سروكار دارد و این افراد به خاطر كمی سن و تجربه، گاهی رفتارهایی از خود بروز می‌دهند كه اگر معلم بردباری كافی نداشته باشد، موجب ناراحتی خواهد شد.
رعایت انصاف در ارزشیابی‌ها: دانش‌آموزان به اظهار نظر معلم در مورد خود، خیلی اهمیت می‌دهند و چنانچه ارزشیابی معلم منصفانه نباشد، موجب كینه و دشمنی و در نتیجه دوری گزیدن برخی از دانش‌آموزان از معلم می‌گردد، كه این حالات عاطفی، ثمرات بدی در پی خواهد داشت.
آشنایی با اصول روان‌شناسی: معلم باید علاوه بر داشتن تخصص در زمینه‌ای خاص كه تدریس می‌نماید، با اصول كلی روان‌شناسی نیز باید آشنایی داشته باشد. چنانچه معلم با قوانین رشد، یادگیری، خصوصیات سنی گروه‌های مختلف و ... آشنا باشد، خیلی از مسائل و مشكلات را می‌تواند به آسانی توجیه كرده و راه حل آنها را بیابد.
قدرت بیان: خوش‌صحبتی و قدرت بیان، یكی از عواملی است كه در ایجاد رابطه با افراد، فوق‌العاده مؤثر است و معلم باید حتما از این نیرو برخوردار باشد. بسیاری از افراد، باسواد و مطلع هستند ولی در اظهار مطالب و تفهیم آن به دیگران، ناتوانند.
: یك معلم خوب كسی است كه مرتب از فعالیت‌های آموزشی كه انجام می‌دهد، ارزشیابی به عمل آورد. یعنی با توجه به هدف‌های آموزشی و رفتاری كه در آغاز شروع هر كلاس در نظر دارد، باید ببیند تا چه حد به این هدف‌ها دست یافته‌ و تا چه حد توانسته در دل دانش‌آموزان نفوذ كند و مورد تأیید آنها واقع شود.
آراستگی ظاهر: معلمی كه در روز، چندین ساعت در برابر دانش‌آموزان كلاس ظاهر می‌شود، باید از نظر ظاهر كاملا آراسته، پاكیزه و منظم باشد.[6]
 
ویژگی‌های معلم در مورد پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان
در زمینه اثربخشی فعالیت معلم، پژوهش‌هایی صورت گرفته است كه براساس این پژوهش‌ها، ویژگی‌های زیر را فهرست كرده‌اند:
· استفاده متنوع از مطالب و روش‌های تدریس
· آموزش همراه با شور و شوق
· رفتار آموزشی مطابق با وظیفه و كار آموزشی
· پرهیز از عیب‌جویی و انتقادات تند و خشن
· استفاده بیشتر از سبك تدریس غیرمستقیم
· تأكید بیشتر بر محتوای آموزشی.[7]
 
بنابر آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت یك معلم خوب:
· رابطه‌اش با دانش‌آموزان مثبت است.
· به احساسات دانش‌آموزان توجه می‌كند.
· نظم و كنترل كلاس را در اختیار دارد.
· محیط مطلوبی برای یادگیری پدید می‌آورد.
· از كار با دانش‌آموزان لذت می‌برد.
· دانش‌آموزان را به فعالیت‌های یادگیری می‌كشاند.
· خلاق و نوآور است.
· به آموزش مهارت خواندن تأكید دارد.
· دانش‌آموزان را به داشتن تصویر خوبی از خود هدایت می‌كند.
· به‌طور جدی در فعالیت‌های رشد حرفه‌ای خود شركت می‌كند.
· انعطاف‌پذیر است و به موضوع درسی تسلط كافی دارد.
· ثابت‌قدم است و عادلانه رفتار می‌كند.[8]

تعلیم وتربیت :

تعلیم در لغت به معنی: آموختن وياد دادن به متربی،آموزش دادن ،آموختن  ،وبطور خلاصه آموزش وآموختن توسط مربی ،(معلم) به متربی برای پیشرفت  ودستیابی به کمالات انسانی  ورسیدن به هدف .

در تعلیم آنچه مهم است  تکرار مطلب ، ونحوه انتقال و واثر  ذهن دریاد گیری  می باشد ،بطور خلاصه  تعلیم تکرار مطالب توسط ذهن انسان  برای  یادگیری  دائم وبلند مدت.

تربیت :  فراهم نمودن بستری برای  برانگیختن ورشد  استعدادهای بالقوه در یک موجود زنده   که بتواند  آن موجود را در راه رسیدن به کمالات  یاری دهد  .

تربیت از نظر افلاطون :آنچه را  که از کمال وجمال ممکن است در اختیار  روح وجسم قرار دادن .هم به تربیت  بدنی  وهم به تربیت روحی توجه دارد .(تربیت بدنی به رشد وباوری جسم کمک می کند   و تربیت روحی کمالات و فضیلت را در انسان  بوجود می آورد .

گولد سیمون  در تعریف تربیت : روشی است  که بوسیله آن  عقل ، عقل می شود  وقلب ، قلب می گردد .مقصود این است که  تربیت  وسیله رشد عقل و شکوفایی نفس  بویسله ی اخلاق فاضله است .

پستالوزی  وتربیت : تربیت  یعنی  رشد دادن  قوای  کودک  بطور معول ، هماهنگ  وکامل .

سیمونیل وتربیت : مهیا ساختن  افراد  برای  آنکه خویشتن وسپس اجتماع خود را  خوشبخت کند .

معنای عام تربیت : هر عملی  که ازروی قصد وبدون قصد  از انسان صادر می شود  وجهت ونقش دارد .در مجموع همه آثاری   را  که از عوامل سه گانه ،محیط ، وراثت ،وخود   بر جای  می گذارند در بر  می گیرد .

معنای خاص تربیت : بطور خلاصه انتقال تمام  مبانی  تربیتی  وفرهنگی  از نسلی به نسل  دیگر .کوششهایی که مربین ویا بزر گان در جهت  بارور کردن ورشد  دادن  اندشه و تهذیب اخلاق  نسل آیند بهکار می برند .

نظر آلپورت در مورد تربیت : مدارس فقط می توانند جزئی از  فرهنگ را به شاگردان  خود انتقال دهند  ، واین انتقال به تنهایی

ثمر بخش نیست ،مگر آنکه  عوامل خارجی  در انسجام اوپیوند کامل با آن داشته باشند . منظور از  عوامل خارج  فقط خانواده و ومحیط نیست ،بلکه سایر امور  از قبیل کار ، ورزش ، مراکز عمومی، وسایل تفریحی ،نشریات وسر گرمی  وغیره ....... نیز مورد نظر است .

                     توانابود هرکه دانابود      زداش دل پیر برنا بود

 

 

تعلیم وتربیت

 تعلیم وتربیت :آینه ای است که به صورت شفاف ،شخصیت و وجود انسان را در ابعاد  مختلف  نشان می دهد ، از نظر جامعه شناسی ، از نظر  روانشناسی ، واز نظر صاحب نظران دینی وکمالات  انسانی است  که   افراد   با دستیابی به  آنها رشد می کند   و افراد به صورت ایده ال ومطلوب در جامعه بار می آیند .

 زیرا انسانیت افراد در گرو تعلیم وتربیت است   البته  تعلیم وتربیت   کامل که رشد درتمام   گرایشهای انسانی  باشد ، زیرا بعضی تربتهای نادرست فرد را از   مسیر اصلی خارج وبه  مقصد نامعلم می رساند  که  همانا گمراهی وجهالت است.

تعلیم وتربیت:

تعلیم و تربیت عبارت است از:مجموعه ی تلاشها  ـ فرصت ها - امکانات ـ اقدامات وبرنامه هااز بدو انعقاد نطفه تا واپسین دم حیات به طور رسمی و غیر رسمی به منظور رشد وشکوفاسازی توانهای بالقوه فرد به طور همه جانبه تا رسیدن به حداکثر ظرفیت کمال .

پس هدف تعلیم وتربیت رشد و شکوفایی توانهای بالقوه فرد به طور همه جانبه است .

تربیت عبارت است از:به بند کشیدن وجود آدمی وافزودن به وجود آدمی.

تربیت از نظر روانشناسان:مراقبت از جریان رشد آدمی تعریف میکنند.

تربیت از نظر جامعه شناسان:اجتماعی کردن فرد را نشانه تربیت میدانند.

تربیت از نظر علمای تعلیم و تربیت:رشد هماهنگ ،ابعاد وجود را تربیت محسوب میکنداز سوی دیگر فعلیت بخشیدن به استعداد های خدا دادی آدمی در راه نیل و حیات طیبه و قرب الی الله تربیت اسلامی مورد تأکید صاحب نظران دینی است.

(اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست

                                                         او جانشین تمام نداشتن ها در زمین است)

تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

معنای تعلیم و تربیت این است، که استعدادهای نهفته افرادبا کمک مربیان شکوفا شود و به فعلیت برسد.

(از تربیت باغبان نسبت به گل گرفته تا موجودات زنده و بالاخره تربیت انسان)انسانها ذاتاًاستعداد های نهفته دارند که خودبه خود شکوفا نمی شوندلذامربی کمک می کند تا این استعداد هابه فعلیت برسدچنین چیزی معنای تربیت است.

مربی:کسی است که به دیگران کمک می کندتا برنامه های تربیتی شان را اجرا کنند .در واقع او استعداد های نهفته افراد را به منصه ظهور میرساند.

حقیقت تربیت این است،که قوه و توان افراد به فعل میرسد.عالی ترین مرحله تربیت مرحله کمال نهایی انسان و قرب به خدا است که در سیر و سلوک عرفانی حاصل میگردد.

تقسیم دوگانه تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره):

1-یک دسته که برای تعلیم و تربیت راه گوشه نشینی و خلوت را توصیه می کنند مثل کسانی که در فرقه های مختلف مدعی عرفان یا تصوف،بر عزلت-خلوت و دوری از اجتماع تآکید میکنند که دلایلی هم ازآیات وروایات دارند (که بعضی از بزرگان برای تکامل معنوی راه عزلت را پیشه خود می کنند تا با کسی ارتباط نداشته و در محیطی آرام و خلوت با خدا راز و نیازو مرتکب گناه نشوند.)

2-دسته دوم :با گوشه نشینی و عزلت مخالف هستند ومعنای افراطی عزلت را مانع در راه تکامل حقیقی میدانند.امام (ره)و معصومین با توجه به حرکت و فعالیت های معصومین طرفدار دسته دوم بودند زیرا هم حضرت امام و هم همه ی معصومین زندگی آنهاسراسر تلاش و فعالیت در بین مردم ،شرکت در جنگ ها و.........بود نمونه بارز آن شهادت سیدالشهداء(علیه السلام )است .

(خدایا توفیق عمل همراه با شعار را به خادمان نظام عطا فرما)

تعلیم و تربیت از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)

امروزه بر تمام اندیشمندان و صاحب نظران ثابت شده است که تعلیم تربیت پایه و اساس موفقیت هر ملتی است و اصولاًبدون تعلیم وتربیت صحیح هیچ کوششی در جامعه به ثمر نخواهد نشست .اگر جامعه اسلامی ما می خواهد مراحل ترقی و رشد را سریع و بی اشتباه طی کند باید باتأسی از گفتار و سیره عملی پیامبر اعظم (ص)و ائمه معصومین (ع)که بنیانگذاران تعلیم و تربیت واقعی می باشند راه رشد و کمال راطی نمایند.

پیامبر اسلام تعلیم تربیت را مثل دو بال برای پرواز لازم میدانند که بدون یکی دیگری نیز نمی تواند به تنهایی عامل خوشبختی افراد قرار گیرد .

تعلیم عبارت است از:فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای اینکه متعلم دانشی را واجد شود .

رسول اکرم (ص)در مورد تعلیم می فرماید در هیچ صدقه و بخششی از لحاظ پاداشی و بازده معنوی نمی تواند با نشر و تعلیم علم برابرای کند.

تعریف تربیت:عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن اسعداد های انسان در جهت مطلوب.

تفاوت مفهوم تعلیم و تربیت :

1-مفهوم تربیت وسیع تر از تعلیم است:تعلیم فقط به موجودی اختصاص دارد که دارای درک و شعور باشد و بتواند علمی را فرا گیرد .ولی تریبت در مورد موجودات بدون شعوری که قابلیت رشد دارد نیز صادق است مثال:باغبان درختی را تربیت می کند یعنی مقدماتی را فراهم میکند تا درخت قابلیت های خود را فعلیت بخشد .بدین ترتیب قلمرو و محدوده تربیت وسیع تر و گسترده تر از تعلیم است .

2-اهداف تربیت گسترده تر از اهداف تعلیم است :به وسیله تربیت میتوان تمام استعدادهای جسمانی و روحانی ،عقلی و عاطفی انسان را رشد داداما تعلیم فقط به افزایش معلومات ذهنی مربی کمک می نماید لذا اهداف تربیت گسترده تر از تعلیم است.

3-تعلیم جنبه ذهنی دارد تربیت جنبه عملی دارد :یعنی چه بساافرادی که علم و آگاهی نسبت به بسیاری از مسائل دارند اما به هیچ یک از آنها عمل نمی کنند .یعنی تربیت هنگامی اطلاق میشود که انسان علم و آگاهی خود را به کار گیرد مثال:اگر اخلاق را به دانش آموز تعلیم دهید این تربیت نیست بلکه تعلیم اخلاقی است ،اما اگر بخواهیم آنها را از نظر اخلاقی تربیت کنیم علاوه بر مقدمه که همانا آنها را از ارزش ها و ضد ارزش ها آگاه کنیم بایدبا اعمال و روش های تربیتی کاری کنیم تا آنها خود عمل و عامکل شوند .

(خداوندا یک لحظه ما را به خود وانگذار)

آموزش وپرورش؟

آموزش وپرورش چیست ؟ فعالیتی است مداوم - جامع وبرای همه - برای رشد وتکامل انسان- غنای فرهنگ وتعالی جامعه .

مداوم: به مفهوم زگهواره تا گور -یعنی در طول دوران وسیر زندگی ازبدو تولد تا واپسین لحظات زندگی یاد می گیرد .

جامع: در بر گرفتن هر آنچه که برای رسیدن به کمال فردی وجمعی نیاز است.(کامل)یعنی محدوده معرفتی ندارد .

همه:حق مسلمی است برای تمام افراد در جامعه . نمی شود در انحصار طبقه خاصی باشد یعنی محدوده مکانی وطبقاتی ندارد.

جامعیت در آموزش وپرورش یعنی توجه به نیازهای چهار گانه {نیازهای فردی ،--- اجتماعی ،....فرهنگی ،...اقتصادی }

برای رشد وتکامل انسان : دستیابی ورسیدن به کمالات علمی و دینی وتعالی و رشد همه جانبه انسانی.

بنابرین نقش معلمی به قدر ی گرانقدر است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند :(بالتعلیم ّارسّلتْ) بحار الانوار ج--1ص206 من برای تعلیم وتربیت فرستاده شدم . نقش معلمی ازنظر تربیتی خیلی حساس است زیرا امام علی (ع) فرمودند: کسی که خود را در مقام راهبری مردم قرار می دهد باید پیش از اینکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خود اقدام کند وتآدیب او به عملش پیش از تآدیب ا به وسیله زبانش باشد . کسکه معلم و ادب کننده خویش است به احترام سزاوار تر از کسی است که فقط معلم ومربی مردم است .

معلمی کاری است بسیار دشوار ورسالتی است بس بزرگ وهر کسی را توان پذیرش این مسئولیت نیست . معلمی سوز درد می خواهد -صبر وتحمل می طلبد .پایه واساس همه اینها محبت داشتن ودوست داشتن دیگران است . زیرا معلمی شغل نیست هنر است ، ابتکار ، است خلاقیت است ، ساختن وپرداختن انسان است .

((( خداوندا اخلاص در عمل را خواهانیم )))