مقالات مقالات مجله سراج منیر سراج منیر شماره 36 مصاحبه با حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد ابراهیم نژاد
ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، لطفا خودتان را معرفی کنید.
بنده محمد ابراهیمنژاد، فارغالتحصیل مؤسسه مذاهب اسلامی حوزه علمیه قم و مشغول به تحصیل در دوره دکتری تاریخ تشیع و سطح خارج فقه حوزه هستم. در کنار دروس رسمی، مدت هفت سال در زمینهی جریانهای وهابی در جهان اسلام مطالعه میکنم.
یکی از موضوعات مهمی که اخیرا توجه همه را به خود جلب کرد، توافق صلح طالبان با آمریکا بود؛ بهعنوان اولین سوال بفرمایید، چطور شد که بعد از بیست سال جنگ بین طالبان و آمریکا، این دو طرف با هم صلح کردند؟
مهمترین علتی که میشود برای این صلح در نظر گرفت، این بود که هر دو طرف متوجه شدند که بیش از این نمیتوانند به جنگ ادامه دهند و این جنگ تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده بود. آمریکا قبلا در ویتنام تجربه یک جنگ بلند مدت را داشت و لطمات بسیاری را از جهت نظامی، سیاسی و اقتصادی بهخاطر فرسایشی شدن جنگ تجربه کرده است؛ بههمین خاطر، بهدنبال یک سیاست جدید و تعامل جدیدی با گروههای جهادی است. آمریکا در مواجه شدن با طالبان، یک سیاست جدید را در پیش گرفته و رسما طالبان را بهعنوان یک جریان سیاسی، اجتماعی در افغانستان پذیرفته است؛ دلیلش هم این است که بعد از بیست سال جنگ، تقریبا بیش از نیمی از افغانستان، تحت سیطره طالبان است و دولت کابل نفوذی ندارد. طالبان والی تعیین میکند و مدیریت این استانها در دست طالبان است و دولت برای ارائه خدمات به مردم هم، باید با طالبان هماهنگ کند؛ اما طالبان بیش از این نمیتوانست در حالت جنگ با آمریکا باقی بماند؛ بهعبارتی در این شرایط هم آمریکا و هم طالبان، به تعادلی خستهکننده رسیده بودند که توانایی پیشروی و غلبه بر حریف را نداشتند و همین باعث شد که هر دو طرف، راضی به مذاکره و توافق باشند.
آیا کشورهای دیگر هم نقش میانجی داشتهاند؟
همانطور که در شکلگیری طالبان، پاکستان نقش بسیار زیادی داشت، در این مذاکرات هم پاکستان نقش بسیاری داشت و مسئولین این کشور اعلام کردند: اگر همکاری ما نبود این مذاکرات به نتیجه نمیرسید؛ یعنی پشت پرده، پاکستان تاثیر بسیاری داشته است. قطر هم یکی از طرفهای موثر در این مذاکرات بود. بیشتر جلسات مذاکرهای که در طول این یک سال برگزار شد، در کشور قطر بود و قطر هم نقش پشت پرده در این مذاکرات داشت و طالبان هم از قطر و پاکستان تشکر کرده است.
مفاد این صلحنامه چه بوده و طرفین به چه نتیجهای رسیدند؟
مفاد صلحنامه دو بخش دارد. یک بخش، محرمانه باقی مانده و تنها در سطوح بالای سیاسی مثل کنگره آمریکا از آن اطلاع دارند؛ اما بخش دیگری که منتشر شد، دربردارنده دو موضوع اصلی خروج نظامیان آمریکایی و توقف حملات طالبان است. خروج نظامیان آمریکایی اصلیترین خواسته طالبان است. طالبان بارها در سالهای گذشته اعلام کرده بود که تنها در صورتیکه نیروهای اشغالگر آمریکا و ناتو از افغانستان خارج شوند، ما حملات خود را متوقف خواهیم کرد. آمریکا هم با ملاحظه منافع و هزینهای که همچنان بر دولت آمریکا تحمیل میکرد، به این مذاکرات رضایت داد؛ چراکه هزینههای حضور نظامی در افغانستان بیش از منافعی است که بهدنبال آن بود؛ در مقابل از طالبان انتظار داشت که حمله به نیروهای نظامی آمریکا را متوقف کند و از یک گروه نظامی به یک گروه سیاسیِ صرف تبدیل بشود؛ علاوه بر این، نهتنها از هیچیک از گروههای جهادی مثل القاعده حمایت نکند، بلکه با آنها مقابله کند؛ البته آمریکاییها از این گروهها به تروریست تعبیر میکنند. ما در طول مذاکرات دیدیم که یک سری عملیاتهایی بر ضد القاعده انجام شد که بعضی از تحلیلگران بر این نظر بودند که طالبان بهعنوان موافقت با این خواسته آمریکا، به این کار اقدام کرده است.
البته این توافق فعلا عملیاتی نشده و جزئیات آن هم روشن نیست. آمریکا هر چند ظاهرا موافقت کرده که نیروهای خود را از افغانستان خارج کند، اما نحوه و زمان خروج این نیروها را روشن نکرده و از طرفی هم برخی از آمریکاییها تصریح کردهاند که ما کاملا از افغانستان خارج نخواهیم شد.
پس از این توافق، ارتباط طالبان با القاعده و تعاملات میان این دو گروه چگونه خواهد بود؟
القاعده رسما این توافق را تایید کرد که بسیار عجیب بود. بیانیهای هم که منتشر شد، با امضای رهبری القاعده بود که نشان میدهد طالبان این صلح را با القاعده هماهنگ کرده و اگر قرار بود که این توافق به ضرر القاعده باشد، با آن موافقت نمیکرد؛ علاوه بر موافقت سران اصلی القاعده با این توافق، دیگر شخصیتها و مفتیان و امیران منطقهای القاعده هم نگاه مثبتی به این توافق داشتند و این نگاه مثبت خود را به شیوههای مختلف ابراز کردند؛ مثلا در شبکههای اجتماعی، این توافق را پیروزی طالبان و مقاومت آنان، در مقابل آمریکا تعبیر کردند؛ بهعبارت دیگر، چنین وانمود کردند که طالبان با بیست سال مقاومت، آمریکا را مجبور کرد، پای میز مذاکره بیاید؛ البته واقعیت این است که طالبان در حال حاضر، با طالبان در ابتدای شکلگیری تفاوت بسیاری کرده است. در سال 1996م که طالبان رسما اعلام وجود کرد، با حضور زن در اجتماع و تحصیل دختران مخالف بود. گروههای دیگر اسلامی را قبول نداشت و همکاری با آنها را نمیپذیرفت؛ اما در حال حاضر قبول کرده که با تمام گروههای افغانستانی به گفتگو بنشیند و برای حکومت جدید به توافق جامع برسند. اینها نشان میدهد که طالبان تغییر کرده و شدتی که در گذشته داشته را ندارد؛ البته برخی از اعضای طالبان که رویکرد تندی داشتند با توافق و صلح با آمریکا مخالف بودند و بهخاطر همین از طالبان جدا شدند؛ اما در مجموع، گروه طالبان توانست انسجام خود را حفظ کند و با بیانیهای که مُلا هبةالله در تایید توافق صلح منتشر کرد، نشان داد که طالبان قبلا با تمام گروههای جهادی هماهنگ کرده و توانسته رضایت القاعده و دیگر گروههای جهادی را بهدست بیاورد؛ چراکه شکاف جدی در طالبان بهوجود نیامد و گروهای جهادی هم از این صلح حمایت کردند؛ بهنظر میرسد که آینده هم برای طالبان پر چالش نخواهد بود.
موضع داعش نسبت به این توافق چه بود؟
داعش تنها گروهی بود که با این توافق مخالفت کرد و آن را سازش با آمریکا دانست؛ البته داعش، بعد از اعلام مرگ ملاعمر، با طالبان مخالف بود و رسما طالبان را تکفیر کرد؛ هرچند از ملاعمر تجلیل میکرد و دوران امارت او را قبول داشت؛ اما پس از ملاعمر، به هر بهانه بهدنبال تضعیف طالبان بود و این توافق صلح هم بهترین بهانه برای هجمهی تبلیغاتی ضد طالبان بود؛ اما داعش در موقعیت ضعف به سر میبرد و داعش افغانستان هم در موضع ضعف جدی است و نفوذ نیروهای اطلاعاتی افغانستان و اعضای سنای افغانستان در شعبه خراسان داعش، بسیار زیاد است؛ بههمین دلیل، نتوانست از این بهانه خیلی استفاده کند و اعضای طالبان را به سمت خود جذب نماید.
آیا این صلح به ثبات و استقرار در افغانستان هم کمک میکند؟
افغانستان غیر از طالبان، گروههای مختلف سیاسی و قومیتهای بزرگی دارد که با هم به شدت اختلاف دارند که نمونه آن را میتوانیم در تشکیل دو دولتِ همزمان، با دو کابینه و مراسم تحلیف همزمان در کابل مشاهده کنیم. بین سه قوم بزرگ موجود در این کشور (یعنی پشتون، تاجیک و هزاره) اختلاف و رقابت وجود دارد؛ بههمین خاطر، این صلح به ثبات سیاسی افغانستان نمیتواند کمکی بکند؛ البته اگر طالبان واقعا به توافق عمل کند و بهعنوان یک گروه سیاسی به فعالیت خود ادامه دهد، از نظر نظامی قطعا تنشهای نظامی و کشتار کم خواهد شد.
آینده حضور نظامیان خارجی خصوصا آمریکا در افغانستان به چه صورت خواهد بود؟ آیا آمریکا از این کشور خواهد رفت؟
آمریکا و ناتو بههیچوجه راضی به خروج از این منطقه نیستند؛ چراکه از نفوذ چین، روسیه و ایران در این کشور نگران هستند. این کشور موقعیت حساسی دارد و آمریکا بههیچوجه این کشور را ترک نخواهد کرد؛ حتی بهصورت صریح اعلام میکنند که در افغانستان حضور خواهند داشت؛ البته نوع حضور تفاوت خواهد کرد. آمریکا در افغانستان سرمایهگذاری اقتصادی زیادی کرده و ترک این کشور بدون وجود یک انگیزه اقتصادی قوی، منطقی نیست؛ بههمین خاطر، رئیس ناتو اعلام موضع کرد و گفت: ما نیروهای خود را از افغانستان خارج نخواهیم کرد. مسئولین آمریکا هم اعلام کردند که ما بنا نداریم بهطور کامل از افغانستان خارج شویم.
صلح طالبان چه تاثیری بر آینده جریانات جهادی خواهد داشت؟
دو هفته پس از اعلام توافق صلح طالبان و آمریکا، جماعت نصرةالاسلام و المسلمین در شمال آفریقا در مالی اعلام کرد: حالا که طالبان با مذاکره، به توافق صلح پیروزمندانه رسیده، ما هم میتوانیم با دولت مالی گفتگو کرده و به توافق برسیم؛ یعنی تنها راه رسیدن به هدف، فقط جهاد نیست. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد. کسانیکه با جریانهای جهادی آشنایی دارند میدانند که سلفیان جهادی، کل عالم را به خیمه کفر و خیمه ایمان تقسیم میکنند و سرزمینهای اسلامی را هم جزء خیمه کفر میدانند؛ چراکه حاکمان این سرزمینها دستنشانده غرب بوده و بهدنبال اقامه شریعت نیستند و بهجای شریعت، قوانین غربی را اجرا میکنند؛ پس این سرزمینها، اسلامی نیستند و تنها راه پیشنهادی این گروهها جهاد است. مطالعه کتابهای ابومحمد مقدسی، ابومصعب سوری، سخنرانیهای بن لادن و ایمنالظواهری و رهبران جریانهای جهادی نشان میدهد که تنها راه تشکیل حکومت اسلامی فقط جهاد است. توافق طالبان و تایید القاعده نشاندهنده باز شدن یک فصل جدید در اندیشه سلفیان جهادی است. گروههای جهادی که در سوریه حضور دارند (بهخصوص تحریرالشام و جولانی)، مدتهاست که بهدنبال الگوگیری از طالبان هستند. بیانیههای جولانی و القاعده که نمونه آن، جماعت نصرةالاسلام و المسلمین مالی در شمال آفریقا است، نشان میدهد که از این به بعد، تنها گزینه این گروهها جهاد نیست و حاضر هستند مذاکره کنند. مذاکره یعنی امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و کوتاه آمدن از مواضع. این یک امر طبیعی است. گروههای زیادی بودهاند که در ابتدا مبانی و اندیشههایی داشتهاند که بر اساس آن، سیاستهایی را دنبال کردهاند؛ اما به مرورِ زمان، با پیدا شدن شرایط مختلف و مواجه شدن با چالشها، ناچار به تغییر مواضع و حتی تغییر اندیشهها شدهاند. سلفیان جهادی هم از این قاعده مستثنی نیستند و باید به جوانانی که گرایش به سلفیان جهادی دارند، این مطلب را فهماند که تعصب بر یک راهکار و روش، غلط است. تبیین این حقیقت کمک زیادی به رشد اندیشه سیاسی اهلسنت خواهد کرد.