سلامی دیگر به شما دوستان و همراهان عزیزم. بعد از آپلود مقاله اخیرم که در ارتباط با اهمیت مشتری بود، بسیاری از عزیزان لطف داشتن و نظرات خیلی خوبی رو درباره این پست به من ابلاغ کردن که از همینجا ازشون تشکر میکنم. اما در ادامه با توجه به اینکه بازخورد بسیار خوبی از این آموزش ها داشتم، تصمیم دارم تا امروز، مقالهای رو با موضوع تکنیک های روانشناسی فروش برای شما بیان کنم. یکی از موارد جالبی که در فروشگاههای خارجی بیشتر مشاهده میشه و به جرات میتونم بگم نمونه این کار رو متاسفانه در ایران خودمون خیلی کم مشاهده کردم، تکنیک Foot in the door یا فن مذاکره پای درب هستش. اما این اصطلاح به چه معناست؟ تصور کنید که در یک فروشگاه لوازم آرایشی بهداشتی در حال خرید هستید و نیاز دارید تا برای مثال کرم پودری رو همون لحظه تست کنید. خب، در اینجاست که یک برند باهوش و مشتری مدار، پیش از این فکر همه جا رو کرده و یک سری سمپل رو برای مشتریان آماده کرده و حتی قبل ازینکه خود مشتری این درخواست رو بیان کنه، سمپل رو، به عنوان یک هدیه ارائه میده. اینجوری مشتری شما، ناخودآگاه ترغیب میشه تا محصول رو حتی برای یک بار هم که شده امتحان کنه و نسبت به اون برند حس بهتری داشته باشه. بسیاری از برندها رو دیدم که حتی نمونه کوچکتر یک محصول رو به مشتری عرضه میکنن تا مشتری احساس مثبتی نسبت به برند در ذهنش ثبت کنه. همین کار کوچک باعث میشه تا مشتری با خاطره بهتری خرید از شما رو ترجیح بده و حتی اگر از شما خرید نکنه، تشویق بشه که دفعات بعدی محصولاتتون رو امتحان و یا خریداری کنه. این کار با اختلاف باعث ایجاد احساس مثبت در خاطره مشتریان شما خواهد شد. شاید حتی هزینه چندانی هم نداشته باشه. اما بدون شک میزان تاثیری که روی مشتریانتون به جا میذاره، ارزششو داره.
Shahram Shahabi’s Post
More Relevant Posts
-
درود به شما همراهان همیشگی. شهرام هستم. در خدمت شما. در ادامه پست قبلی که در ارتباط با اهمیت احترام گذاشتن به مشتری و همینطور صدای برند و انتقال احساس، در لینکدین خودم آپلود کردم؛ امروز رو مایلم تا مبحث دیگری رو برای شما شرح بدم. امروز رو اختصاص میدم به بیان یک سری مثال واضح در ارتباط با شخصیت برند. اینکه چه برندهایی دارای یک شخصیت منحصر بفرد برای خودشون هستن. مثال های واضحی رو برای شما در ادامه مطرح کردم و مثال زدم که مطمئنم همتون اونها رو میشناسین. با کوکاکولا شروع میکنیم. کوکاکولا یک مثال عالی در مورد چگونگی ایجاد شخصیت برند، هستش. همونطور که میتونین اونها رو توی کمپین های بازاریابی مختلف، طراحی لوگو و شعار “چشیدن طعم” مشاهده کنین. مردم معمولاً یک بطری کوکاکولا را به جای مارک های دیگه، انتخاب میکنن. چونکه با شخصیت برندشون ارتباط برقرار میکنن و احساس شادی رو به مشتریانشون منتقل میکنن. خود شما معمولا وقتی که برای صرف نوشابه به مغازه ای برین، قطع به یقین، اولین چیزی که نظرتون رو جلب میکنه رنگ قرمز کوکاکولاست؛ و حتی به تازگی خود من زیاد دیدم که کوکاکولا رو با نام کوکا یاد میکنن. یکی دیگه از برندهایی که توی شخصیت سازی برند خیلی موفق بوده، برند اپل هستش. اپل یکی از این برندهایی هستش که شما اون رو دوست دارید. جدیدا هم که به عنوان یک برند لاکچری در میان مردم رواج پیدا کرده. اما چیزی که میتونیم در مورد شخصیت برند اپل یاد بگیریم اینه که افرادی که اپل رو دوست دارن، مشتریان وفاداری هستند که هر محصولی را از این برند خریداری میکنن. چون احساس میکنن با ویژگی های شخصیتی برند اپل یعنی باحال، نوآور و خلاق بودن مرتبط هستن. پس چیزی که برای برندها مهمه، همینه که مشتریان از اونها به هر طریقی که شده در هر موقعیتی یاد کنن. بهتره که ما هم به عنوان یک برند یا به طبع یک فروشنده یاد بگیریم و بیاموزیم که چطور احساس رو به افراد بفروشیم.
To view or add a comment, sign in
-
درود به شما دوستان عزیزم در شبکه های اجتماعی و زندگی شخصی خودم. در ابتدا مایل هستم تا یک تشکر ویژه داشته باشم از کسانی که همراه من هستند و منو دنبال کردند توی لینکدین و شبکه های اجتماعی دیگر. امروز یک نکته دیگر رو در ارتباط با بازاریابی و فروش برای شما مطرح خواهم کرد که امیدوارم برای شما، کاربردی و مفید واقع بشه. «95% از تصمیمات خرید از طریق احساسات گرفته میشود» این نتیجه تحقیقات مدرسه بازرگانی هاروارد هستش. بنابر گفته کارشناسان و با توجه به نتایجی که از این تحقیقات به نظر میرسه، 95 درصد از تصمیمات خرید از طریق احساسات گرفته میشه، نه از طریق ایده های منطقی. اگر شما هم فروشنده بودن رو تجربه کرده باشین، حتما خودتون بهتر میدونین که بیشتر مردم، زمانشون رو صرف تحقیق درباره بهترین محصول و خواندن تمام مزایای آن در مقایسه با رقبای خود نمیکنن. بیشتر مشتریان از شرکتی که احساس خوبی ازش میگیرن و یا تبلیغات مثبت تری از اون دیدن خرید میکنن. این همون احساساتی هستش که یک برند قبل از محصول به مشتری خودش میفروشه. در ادامه برخی از نکاتی که تاثیر مثبتی روی مشتری شما میذاره رو براتون توضیح دادم. اولین موضوعی که مهمه صدای برند و نحوه صحبت شما در ارتباط با برند هستش. صدای برند به طور مستقیم به نحوه صحبت برند شما با شما و موضوعات اصلی که نام تجاری شما صحبت میکنه مربوط میشه، برای انتقال صحیح شخصیت برند خود باید از طریق کپی برند و پیام های بازاریابی خود یک لحن صدای ثابت ایجاد کنید تا ارزشها رو افزایش بدید. صدای برند شامل استراتژی نامگذاری، شعار، لحن صدا و حتی کلماتی میشه که از اون ها استفاده میکنید. حتما برای خودتون هم این پیش اومده که از لحن یک فروشنده خوشتون اومده باشه و دفعات بعدی هم به خاطر اینکه همون احساس مثبت رو دریافت کنید به همون فروشگاه مراجعه کردین. حس آشنایی و مثبتی که فروشنده های یه فروشگاه به شما منتقل میکنن روی خرید شما، تاثیر مستقیم میذاره. پس همیشه به یاد داشته باشین، فروش احساس و احترام به مشتری همیشه تاثیر مثبتی روی ذهنیت افراد به جای میگذاره. لطفا از استفاده کردن از عبارت های تکراری و حرف های نامرتبط پرهیز کنین و به جاش از واقعیت ها صحبت کنین و البته رو راست باشین. این صداقت همیشه احساس واقعی رو به مشتری شما منتقل میکنه.
To view or add a comment, sign in
-
سلامی دیگر به شما دوستان و همراهانم در شبکه اجتماعی لینکدین. امروز رو مایل هستم تا به یکی دیگر از تکنیک های برتر روانشناسی فروش در اینجا اشاره کنم. تکنیکی که امروز با هم بررسی میکنیم، تکنیک پرسش و پاسخ هستش. یکی از تکنیک هایی که شاید بشه گفت خیلی کم به اون پرداخته شده. خیلی وقتها برای خود من پیش اومده که از یک محصول پشت ویترین خوشم اومده ولی زمانی که با فروشنده اون مغازه صحبت کردم و ازش خواستم تا برام توضیحی بده، بیشتر منصرف شدم تا اینکه مشتاق به خرید بشم. اما چرا؟ زمانی که یک مشتری به یک مغازه برای خرید مراجعه میکنه، باید اشتیاق درش ایجاد بشه. شما باید به عنوان یک فروشنده بتونید توجه و اعتماد مشتری رو جلب کنید تا در نهایت مشتری از شما خرید کنه. توجه کنید که بیشتر مشتریان علاقه دارند که به نظرات و خواسته آنها توجه کنید. فروشندگانی که سوالات واضحی از مشتریان میپرسن و بهدقت بهشون گوش میدن، شانس بیشتری برای افزایش لید فروش دارن. بنابراین علاوهبر اینکه از تکنیکهای روانشناسی فروش برای تولید لید استفاده میکن، به خواسته مشتریان هم دقت کنین. درباره محصول توضیح بدین، با مشتری صحبت کنین، راجع به علایق و سلایقشون بپرسید، به لباسی که پوشیدن به طرز صحبتشون و حتی به گوشی که در دست دارن، دقت کنین. خود من همیشه با مشتریانم ارتباط گرفتم؛ حتی راجع به گوشی که داشتن هم باهاشون هم کلام شدم. سعی کردم راهنماییشون کنم. البته این کار به روابط اجتماعی بالایی نیاز داره و اینکه علم و آگاهی زیادی در ارتباط با Product خودتون داشته باشید. پس اول علمتون رو راجع به محصولتون بالا ببرید و بعد روی ارتباط گرفتن با مشتریان تمرکز کنین. این یک تکنیک بسیار مناسب و کاربردی برای فروش بیشتر یک محصول هستش. شما در اینجا به من بگید، استراتژیتون برای فروش در محل بیشتر چی هستش؟
To view or add a comment, sign in
-
سلام دوباره به شما عزیزان دل. در ادامه مطلبی که در ارتباط با اهمیت مشتری برای شما بیان کردم که بیشترش تجربه زندگی خودم بود، قرار شد تا بقیه مطلب رو امروز برای شما بیان کنم. یکی از مواردی که برای من خیلی مهم بود و باعث شد هر روز بیشتر و بیشتر به این نکته توی ارتباط هام بهش توجه کنم این بود که، نگرش شما نیز در برقراری ارتباط با مشتری اهمیت داره. یکی از نکاتی که در روانشناسی فروش اهمیت داره اینه که برای جلب توجه مشتریان از رقبای خود انتقاد و یا به بیانی غیبت و بدگویی نکنید. دوستان من به یاد داشته باشید، در این دنیا هیچکس جای دیگری رو نمیگیره. مثلا وقتی در جاده ها در حال گذر از کنار سوپرمارکتها هستید، هزاران مغازه میبینید که سال هاست درست کنار هم در حال کار و کسب هستند و روزی خودشون رو در میارن. بنابراین لازم نیست برای اینکه مشتری جذب کنین، رقبا تون رو بد جلوه بدید. نگرش مثبت در جلب اعتماد مشتری تاثیرگذاره، علاوهبر این، مردم تمایل دارن ویژگیهای منفیای که در مورد دیگران بیان میکنین، به خودتون نیز نسبت بدن. یعنی به طور کلی در نظر داشته باشید که کوچکترین حرفی که شما در ارتباط با رقباتون به زبون بیارید روی ذهن مخاطب شما باقی میمونه. یکی دیگه از مواردی که در جلب اعتماد مشتریان اهمیت داره، زبان بدن شما بهعنوان ارتباط غیر کلامی هستش. مطابق تحقیقات برایان تریسی موفقیت شما در فروش ۵۵٪ تحت تاثیر زبان بدن، ۳۸٪ تن صدا و ۷٪ کلماتی که انتخاب میکنید قرار داره. بهعنوان مثال هنگام برقراری ارتباط تلفنی رسمی میتونین بایستید و یا صاف بنشینید. در این حالت میتونید بهراحتی تن و لحن صدای خود را حین گفتگو تنظیم کنید، علاوهبر این، تنفس بهتر و آزادی بیشتری برای حرکت خواهید داشت که به حفظ آرامش شما کمک میکنه. تحقیقات نشان میدن که وضعیت بدنی شما میتواند بر روحیه و حالت روانیتان تاثیر بگذارن. بهعنوان مثال اگر زمانیکه اضطراب دارید صاف بنشینید، کمی اعتماد بهنفس بیشتری پیدا میکنید. دوستان من امیدوارم که ازین مطالب استفاده کنین.
To view or add a comment, sign in
-
منم در موج دریاهای عشقت / مرا گویی کجایی؟ من چه دانم سالها پیش، از پدرم درسی یاد گرفتم درسی بزرگ از زندگی رو که همیشه میگفت خودتون رو به قول معروف مفت نفروشید به این دنیا؛ هیچ وقت و در مقابل هیچ چیز! امروز با دوست بزرگی که مثل برادر بزرگترم هستن، صحبتی کوتاه داشتیم درباره اینکه بعضی ها توی این دنیا ذاتا حقیر و کوچک و بی مرام. این دسته از آدم ها رو نمیشه کاریشون کرد. چونکه زاویه دیدشون، یا به اعتقاد خودم بعضی ها مگاپیکسل کوچیکی دارن. نمیشه عموما از این افراد انتظار خاصی داشت. اما خودم همیشه سعی کردم قلبم رو وسعت بدم و زاویه دیدم رو بزرگتر کنم تا چیزهای پوچ و حاشیه زندگی رو. خلاصه؛ ایشون هم با من هم عقیده بودن؛ گفتن شهرام این آدم ها درونشون و روحشون کوچیک هستش. به همین خاطر از جوانی که برای بیزینس رفتم کانادا، یاد گرفتم با هر کسی وارد معامله نشم برای شخصیت و شرافت و انسانیت اون شخص باهاش کار کنم و نشست و برخاست داشته باشم. اما تمام این ها رو گفتم تا به یک نکته درباره برقراری ارتباط با مشتریان برای شما بیان کنم. در طی این سال ها یاد گرفتم که برقراری ارتباط با مشتری بهشیوه موثر، برای جذب آنها اهمیت داره. در واقع آنچه میگویید و نحوه بیان آن، نگرش و زبان بدن شما در برقراری این ارتباط تاثیرگذار خواهد بود. یکی از مواردی که در متقاعدسازی مخاطب اهمیت دارد، پذیرش مکالمه است که شامل استفاده از زبان برای تمایل نشان دادن به نظر مشتری است. در واقع آنچه شما میگویید و نحوه بیان آن، نگرش و زبان بدن شما در برقراری ارتباط با مشتری اهمیت داره. استفاده از این روش به افزایش فروش شما کمک میکنه و مشتری نیز خیلی زودتر به شما اعتماد میکنه. اما دوستان من لطفا توجه داشته باشید که در پذیرش مکالمه از سخنان تاییدکننده و مثبت استفاده کنید و با دقت به صحبتهای مشتری خودتون گوش کنید. شاید شما هم بشید شهرام صفر تا صد. 🙂 به این خاطر که متن در اینجا با محدودیت مواجه میشه، همینجا ازتون درخواست میکنم تا پست بعدی من رو هم مطالعه بفرمایید. ممنونم از شما همراهان دوستان ارزشمندتر از جواهر خودم.
To view or add a comment, sign in
-
ز همراهان جدایی مصلحت نیست، سفر بیروشنایی مصلحت نیست، چو ملک و پادشاهی دیده باشی، پس شاهی گدایی مصلحت نیست با این شعر زیبا از حضرت مولانا مقاله امروز رو آغاز میکنیم. همین ابیات که به زیبایی اهمیت سفر رو نمایان میکنه و چه زیبا گفت حضرت مولانا. امروز مایل هستم، برای شما دیده ها و شنیده هام رو در ارتباط با سفری که داشتم به اشتراک بگذارم تا شما دوستانم با تجربه من آشنا باشید و شاید برای شما هم جالب باشه. طی سفری که ماه گذشته به امارات و دبی داشتم شاید بگم، درس های زیادی گرفتم. من آدمی هستم که علاقه دارم به جزئیات. علاقه دارم تا هر آنچه رو که با چشم میبینم رو با گوش جان درک کنم و راجع به اون با خودم تفکر کنم. شاید هر کسی که به دبی رفته بود برای من در ارتباط با میزان پیشرفت این شهر کشور برای من گفته بود. البته میزان پیشرفت این کشور به خوبی قابل درک بود؛ اما آنچه که بیشتر برای من جالب و جذاب بود، چیز دیگری بود. زمانی در خیابان ها قدم زدم، زمانی که در رستوران ها برای صرف غذا رفته بودم به جز پیشرفت و Level up اقتصادی اعجابانگیزی که از مردمان این سرزمین دیدم، پیشرفت فرهنگی برای من بسیار جذاب تر بود. شاید همه فکر کنن که پول و ثروت مالی زیاد باعث این پیشرفت روز افزون شده، اما اصلا اینطور نیست. شما با یک بار مجاورت با خانواده های این مردمان، با صحبت کردن با آنها به راحتی متوجه خواهید شد که آنچه که باعث تغییر در این شهر و در این کشور شده، اصلا مادیات نبوده؛ بلکه طرز فکر و فرهنگ هستش که همه چیز را تغییر داده. نحوه برخورد این مردم با هم، با غریبه ها با خانواده خودشان، واقعا ستودنی بود. آقایان بسیار محترم و به قولی جنتلمن گونه و از طرفی بانوان با وقار و با متانت رفتار میکردند. با معاشرت با این مردم میتونید به خوبی امنیت و آرامش و رفاه فرهنگی رو احساس کنید. این چیزی است که واقعا در این مردم تغییر کرده، نه مال و ثروت… به قول فریدون فرخزاد خدا بیامرز، درد ما از مردمانی است که قبل از تغییر خود میخواهند دولت ها و حکومت را تغییر دهند، وای بر این مردمان.
To view or add a comment, sign in
-
My friends are treasures and jewels of my life. Hello to all my dear friends in my life and on social media. For the first time in my entire life, I am with you in my first video regarding my businesses. The name of my two businesses are “Shahram Holdings” and “Shahram Mode Club”. I will be with you ASAP. IT’S BRAND NEW BUSINESS
To view or add a comment, sign in
-
شهرام صفر تا صد چه کسی است؟ در پست قبلی، در ارتباط با شهرام صفر تا صد صحبتی کردم که برای بعضی از دوستان سوال پیش اومده که شهرام صفر تا صد اصلا به چه معناست؟ خب بهتر دونستم که برای شما دوستانم داستان مرتبط با این اسم رو همینجا بیان کنم. داستان شهرام صفر تا صد برمیگرده به سال ها قبل. برای اینکه داستان شهرام صفر تا صد رو بدونید، بهتره برگردیم به زمانی که من 15- 16 سالم بود و افکار زیادی توی ذهنم داشتم. فکر مهاجرت و تحصیل برای خلبان شدن و حتی داشتن یه بیزینس برای خودم. همیشه عاشق دو چیز بودم. شنا کردن در زمین و پرواز در آسمان ها. در 19 سالگی بود که تصمیم خودم رو برای رفتن به کانادا و مهاجرت به اونجا گرفتم. همیشه به افق ها و اتفاقات جدید فکر میکردم و همیشه علاقه داشتم که سرزمین های دیگر رو ببینم. در همون زمان به مدرسه خلبانی، Pilot Academy در مونترال استان کبک رفتم تا یکی از آرزوهام رو برآورده کنم. اون روزها برای من دقیقا نقطه اوج بود. اما این رویا خیلی ماندگار نبود و به دلیل مشکلات اقتصادی جهانی، مجبور شدم بعد از مدتی این حرفه رو کنار بگذارم. اما این اتفاق باعث نشد که از تلاش کردن دست بردارم. هیچوقت نگفتم به امید خدا، قدم برداشتم و گفتم به امید انسانیت و شرافت. برو بریم دنیای حقیر. چون که خدای من همیشه انسانیتم بوده و خواهد بود همیشه. تصمیم گرفتم وارد دومین و اصلی ترین مرحله زندگیم بشم. در همان سالهای بعد از خلبانی بود که در دوره های MBA ,CRM و Marketing شرکت کردم و تونستم تمام مدارک مرتبط با این دوره ها رو بگیرم. درست بعد از گرفتن مدارک خودم، وارد بازار کار شدم و کار خودم رو با فعالیت در برند NORD شروع کردم. بعد از اون و بعد از کسب موفقیت های زیادی در عرصه ارتباط با مشتری و فروش، تونستم وارد Harry Rosen بشم. همونجا بود که به خاطر ارتباط خوبی که میتونستم با مشتریان بگیرم به Top salesman توی همون زمان تبدیل شدم. بعد از اون بود که به kia motors و Lexus رفتم. بعد از تمام این کار کردن ها و کسب تجربه و مهارتهای فراوان، به ونکوور رفتم برای تبدیل شدن به معاون مدیر فروش. این شده بود کار من. اینکه هر روز بیشتر استعدادمو کشف کنم. یاد گرفتم که آدم ها با هر شخصیتی که دارند بهترین راه برای اینکه به قلبشون پل بزنی و کشفشون کنی اینه که باهاشون صادق باشی. از طریق صداقت، وفاداری، رو راستی و درستی. اما میرسیم به شهرام صفر تا صد. تمام این کارهایی که کردم باعث شد تا روز به روز بیشتر با مشتری های هر جایی که بودم ارتباط بگیرم. همین باعث شده بود تا دوستانم طی اون سال ها، من رو شهرام 0 تا 100 خطاب کنن. تمامی دوستان من از گذشته تا به امروز، باعث پیشرفت من شدن. باعث شدن تا سعی کنم هر روز بیشتر از قبل، از اونها بیاموزم و یاد بگیرم. شاید بهتره این مطلب رو با این تجربه به پایان برسونم. در طی این سالها، من یاد گرفتم که هر کسی که به جایی میرسه، نباید یک اصل رو فراموش کنه. اینکه، از پیروزی دیگران خوشحال بشه، نه از شکست افراد. در زیر سقف آسمانهای جهان، شکست هیچکس به نفع ما نیست.
To view or add a comment, sign in