محصولات و خدمات
تبلیغات
شرکت ها و تشکل های منتخب
بامقايسه نخبگان عثماني و ايران در اوايل قرن بيستم:
چرا در تحقق نوگرايي و تجدد؛ آتاتورك از رضاشاه موفق تر بود؟
كتاب « تجدد آمرانه: جامعه و حكومت در دوره رضاشاه» شامل مجموعه مقالاتی درباره روند و کیفیت مدرنیسم و مدرنیته در ایران و بویژه دوره حکومت رضا شاه پهلوی است که توسط افرادی مثل محمدعلی همایون کاتوزیان و مَتیو الیوت نوشته شده است. تورج اتابکی و اریک یان زورکر نیز پیشگفتار نسبتا مفصلی بر آن نوشته اند. اين كتاب مي خواهد بگويد كه با «ديكتاتوري» شايد بشود توسعه يافت اما با « استبداد» و « خودسري» هرگز!
در این کتاب، ابتدا علل گرایش رژیمهای عثمانی و ایران به « تجدد آمرانه» مبتنی بر دولت مقتدر در دوران بعد از جنگ جهانی اول، مورد بررسی قرار گرفته است و سپس برخی شباهت ها و تفاوت ها میان مدرنیسم و تجدد مصطفی کمال پاشا( آتاتورک) در ترکیه با رضاشاه پهلوی در ایران، مقایسه، تفکیک و فهرست شده است.
کتاب «تجدد آمرانه» می خواهد به اين پرسش پاسخ دهد که چرا اصلاحات آتاتورک در عثمانی به نتیجه رسید و حکومتی که او پایه گذاری کرده بود دوام آورد اما ادامه همان اصلاحات در ایران، به شکست انجامید و رژیم رضا شاه سقوط کرد.
جمع بندی و نتیجه گیری کتاب این است که :
تغییر ماهیت رژیم پهلوی اول از «خودکامگی و دیکتاتوری» به «استبداد و خودسری» از مهمترین دلایل شکست مدرنیته و اصلاحات از بالا در ایران بوده است. خودسری زمانی است که فرایند مشورت و تصمیم سازی نخبگان و طبقات اجتماعی از بین می رود و نهادهای سیاسی مثل پارلمان بی روح و بی اثر می شود.
به عبارتی کتاب «تجدد آمرانه» می خواهد بگوید: حکومت آتاتورک به خاطر دیکتاتوری بودن اما حفظ نهادهای سیاسی دوام آورد اما حکومت رضا شاه به خاطر استبدادی بودن و مضافا تضعیف اثرگذاری نهاد های سیاسی، دوام نیاورد.
شباهتها و تفاوتهای تجدد کمال پاشا و رضاشاه
تورج اتابکی در پیشگفتار کتاب «تجدد آمرانه: جامعه و دولت در عصر رضا شاه» شباهت ها و تفاوت های، اصلاحات دولت محور در دولت آتاتورک و رضاشاه را به تفصیل بیان کرده است که خلاصه آنرا در ۴ بند فهرست کرده ام:
۱ـ نوگرایان هم در عثمانی و هم ایران با بیتوجهی به فردگرایی و خردگرایی حاکم بر تمدن اروپایی صرفاً به دنبال اخذ تجدد با الگوی فرانسوی بعد از ناپلئون و متکی به دولت مقتدر و متمرکز رفتند. (ص۷) در هر دو کشور مدرنسازی به اتکای روشنفکران برآمده از دیوانسالاری و ارتش و بیاعتنا و بیاعتماد به بورژوازی تجاری و صنعتی انجام شد.
۲ـ مدرنسازی در هر دو کشور نوعی واکنش دفاعی به قدرتهای استعماری و نیز تلاش برای غلبه بر مشکلات داخلی به حساب میامد از این رو ترکیبی از ملیگرایی رمانتیک و آزادیخواهی و برابریخواهی شالوده ایدئولوژیک آنها را تشکیل میداد (ص ۱۰)
۳ـ اکثر روشنفکران ایرانی و ترک بعد از جنگ اول به این نتیجه رسیده بودند که در میانه رقابتهای استعماری هر نوع تلاشی برای اصلاح از پایین میتواند به استقلال و یکپارچگی کشور آسیب برساند. در ایران ناامیدی از انقلاب مشروطیت جامعه روشنفکری را به سمت اقتدارگرایی و ملیگرایی زبانی و فرهنگی کشاند (ص ۱۲)
۴ـ تجدد آتاتورک به برچیدن نهادهای سیاسی، مجلس ملی و احزاب منتهی نشد و بعد از او حکومت استمرار یافت اما در ایران با محو شدن جایگاه این نهادها به تدریج رضاشاه از خودکامگی به استبداد متمایل شد و هیچجایی برای کاریست فردگرایی، خردورزی و استدلال در درون جامعه باقی نگذاشت. و به این ترتیب نظام سیاسی تأسیس شده بعد از او استمرار نیافت. (ص۲۰)
این کتاب با ترجمه مهدی حقیقتخواه و از سوی انتشارات ققنوس در سال ۱۳۸۵ انتشار یافته است.