محصولات و خدمات
تبلیغات
شرکت ها و تشکل های منتخب
راز ماندگاری ایران از نگاه گوبينو
برای ایرانیان در طول تاریخ« وطن»، فراتر از «ملت» و«حکومت»بوده است
از هنگامیکه روشنایی سپیدهدم زندگی بر روی کره خاکی ما دمید، مردم ایران بهجای اینکه دنبال اشیاء مثبت و مشخص بروند، شوری در خود حس میکنند که آنان را بهسوی ناشناختههای پر از شگفتی سوق میدهد... این ملت... مانند پارهای از ملل خاورزمین جمود فکری ندارد و در طول قرنها با همه فشارهایی که از همه طرف بر او وارد شده از تلاش بازنمانده و همت خود را در راه جستجو از دست نداده است. این را یک دیپلمات فرانسوی نوشته است که ازقضا دستی بر آتش نویسندگی هم داشته است و ایران و ایرانیها را چنین وصف کرده است. او در روزگاری قدم بر خاک ایران گذاشت که دودمان قاجار حکومت میکردند و این سرزمین کیلومترها از رنسانس اروپایی عقب افتاده بود
او «کنت جوزف آرتور دو گوبینو» (Joseph Arthur de Gobineau) بود که نخستینبار در سال ۱۸۵۵ یعنی درست زمانیکه تازه ۹ سال بود ناصرالدین شاه بر اریکه سلطنت تکیه زده بود، خود را با کشتی به ساحل بوشهر رساند و از آنجا راهی نقاط مرکزی ایران ازجمله پایتخت شد. سهسال در ایران ماند که بخشی از آن دبیر اول و نیمه دوم این مدت کاردار سفارت فرانسه در تهران بود. او همچنین سه سال بعد، از ناپلئون سوم، امپراتور فرانسه، دوباره مأموریت یافت تا در جایگاه کاردار فرانسه راهی ایران شود که تا ۱۸۶۳ تداوم یافت.
گوبینو در میان تزاحم اضداد و از خلال تراکم جمعیتها در شهرها و کویها مانند بسیاری از جهانگردان اروپایی فقط به قصد خوردن خوراکهای ناچشیده و دیدن زندگیهای نادیده به ایران نیامده بود تا پس از برگشتن مقالهها یا کتابهایی با عناوین هیجانبخش به قصد انتقاد و نیشزدن به مردمانی که میزبانش بودهاند، فراهم کند؛ بلکه کوشش داشت تا ببیند از ایران کهن، پس از آنکه قرنها با عوامل ویرانگر و فرساینده تاریخ جنگیده چه بر جای مانده است.
گوبینو میخواست بداند نژاد دلیر و جوانمردی که حماسه ایران باستان را به وجود آورده، پس از شکستها و اسیریها و قرنها تحمل سروری بیگانگان و آمیزش اجباری با آنان به چه روزی افتاده است و اینکه فرهنگ و تاریخ ایران در این مرد، که جهش های فکری بلند داشته و مانند شاعران از دل آگاهی بیبهره نبوده است، تأثیر نهاده بود.
جنبه افسانهوار و شاعرانه و حماسی تاریخ ایران و کوششهای فکری مردم آن برای پیبردن به حقایق زندگی و جنبههای رویایی آن، با روح گوبینو که نیازمند افسانه و علم با هم بود سازگاری داشت. به نوعی گوبینو برای تماشای ویرانههای رؤیاهای جوانی خود به ایران آمده بود.
ايرانيان قرنهاست كه به آمد و شد حكومتهاي گوناگون، بياعتنا نظر كردهاند و به هيچ یک دل نبستهاند…
اگرچه اغلب جهانگردان و مستشاران خارجي كه در دوره قاجاريه به ايران سفر كرده بودند، به نكوهش اخلاق و صفات ايرانيان آن دوران مبادرت كرده اند، اما “آرتور دو گوبینو” سفرنامه نویس فرانسوی است كه بر يك ويژگي ايرانيان يعني حس وطن دوستي عميق و ترجيح وطن بر هر نوع سياست و حكومتي اشاره كرده است.
گوبينو در دوره ناصرالدين شاه به ايران سفر كرده و شرح بررسيهاي خود را در كتابي با عنوان« سه سال در ايران» گرد آورده است. اين كتاب را سالها پيش مرحوم ذبيح الله منصوري ترجمه كرده است . او در باره هويت ملي ايرانيان مي نويسد:
«ایرانیان… قومی باستانی اند و چنان که خود می گویند، شاید، کهن ترین ملت جهان اند که حکومتی منظم داشته اند ( حکومت هخامنشیان) و بر روی زمین همچون ملتی بزرگ عمل کرده اند. این حقیقت در ذهن هر خانواده ی ایرانی حضور دارد و تنها گروه های درس خوانده نیستند که این مطلب را می دانند و آن را بیان می کنند. حتی مردمان طبقات پایین نیز همین سخنان را تکرار می کنند و آن را موضوع گفت وگوهای خود قرار می دهند. این مطالب شالوده ی استوار حس برتری آنان و یکی از اندیشه های عمومی و بخش مهمی از میراث معنوی ایرانیان است”.
شكاف ملت و دولت
در ايران گوبينو البته يكصد و پنجاه سال پيش توانسته است به يكي از بحران هاي سياسي ايران يعني شكاف ملت و حكومت پي ببرد و در اين باره مي نويسد:
اگرچه به سبب شکاف میان حکومت و مردم ، جز در دوره هایی کوتاه ، “دولت ملی” در ایران به وجود نیامده اما مفهوم وطن و “ایران” به عنوان واقعیتی ورای ملت و حکومت، از روزگاران کهن تا امروز، تداوم پیدا کرده است. گوبینو این “ایران” را که هسته ی مرکزی واقعیت تاریخی این سرزمین است، “سنگ خارایی” می داند که از باد و باران گزند نمی یابد.
ایرانیان خود را در کشورشان و کشور را در خودشان دوست دارند. آنان با بی اعتنایی به آمد و شد حکومت های گوناگون نظر می کنند، بی آن که علاقه ای به یکی از آن حکومت هایی که از بالای سر آنها می گذرد، نشان دهند.
ایران تجزيه پذير نيست
به عبث، میتوان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم کرد اما ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مرد. ایران در نظر من ، چونان سنگ خارایی است که موج های دریا آن را به اعماق رانده اند، انقلابات جوی آن را به خشکی انداخته، رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است، تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا که پیوسته همان است که بود، اینک، در وسط دره ای بایر، آرمیده است. زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت”.
به باور گوبینو، “سنگ خارای ایران” پایدارتر از آن است که نیروی حکومتها بتواند آن را از میان بردارد و تا زمانی که حکومت ها نتوانند یا نخواهند خود را با تاریخ و هویت ایران و ایرانی سازگار کنند، و تا زمانی که حکومت ها می کوشند خود را به ملت ایران تحمیل کنند شکاف میان حکومت و مردم باقی خواهد ماند. این نکتهای است که بسیاری از حکومت کنندگان، آن را درک نکردهاند.