title
" هر برند، یک قصه است"؛ این نام کتابی است که "داند میلر" درباره برندها و نقش قصه در رشد آنها نوشته است. در دوره های برندسازی به شما گفته می شود که اگر می خواهید برندی قدرتمند درست کنید، از قصه گویی درباره آن غافل نشوید. همه برندهای معتبر جهان نیز قصه های خاص خود را دارند، قصه هایی که گاه به افسانه شبیه هستند. کیست که قصه نامگذاری برند "اپل" را نشنیده باشد و برایش جالب نباشد که استیو جابز، از سر درماندگی برای تعیین نامی برای محصول ابداعی اش، به سیب گاز زده ای که در دست داشت، نگاه کرد و فی البداهه نام محصولش را "اپل" گذاشت؟ کیست که قصه گوگل و گاراژ را نخوانده باشد، کیست که داستان های کوکا کولا و رقابت هایش با پپسی را بخواند و خوشش نیاید؟
ارزهای دیچیتال نیز به عنوان محصولاتی مدرن، برای رشد برندشان نیاز به قصه دارند. البته قصه، همه ماجرای برند نیست ولی وقتی پایش به عرصه برند باز می شود، بهترین یاریگر آن خواهد شد. به ارزهای دیچیتال مطرح نگاه کنید: موفق ها ، اغلب قصه هایی دارند که مردم آنها را برای همدیگر نقل می کنند و در شبکه های اجتماعی و رسانه ها دست به دست می شود.
قصه بیت کوین را ببیند که پر از عناصری مانند ابهام، شگفتی و هیجان است (که ارزش روایت دارد) و می شود گفت که خالق یا خالقانش، با غیب زدن شان، بی نظیرترین قصه را برای این برند ساخته اند.
دوج کوین هم که موضوع بحث حاضر است، بخش عمده ای از موفقیت اش را مدیون قصه هایی است که درباره اش وجود دارد. خالقان دوج کوین، هوشمندانه این ارز دیجیتال را به گونه ای طراحی کردند و پیش بردند که همه مراحل اش، قصه ای جدید شکل دهد.
خالقان دوج کوین در همان ابتدای کار، ارز خود را وسیله ای برای شوخی و خنده خواندند که ارزش سرمایه گذاری ندارد! همین خودش قصه ای است برای "تعریف کردن" که ای بسا همان اوایل که این ارز متولد شده بود، خیلی ها سر میز ناهار به هم گفته اند: شنیده اید یک ارزی درست کرده اند برای شوخی و خنده و خودشان هم گفته اند ارز ما ارزش سرمایه گذاری ندارد؟!
طراحان دوج کوین، حتی لوگوی ارز خود را تصویر بامزه سگ ژاپنی شیبا اینو قرار دادند که شخصیتی طنز در فضای اینترنت محسوب می شد.
مدیران برندینگ دوج کوین، به جای آن که ارز خود را "برترین" ، بهترین" ، معتبرترین" و "... ترین " ارز بازار بنامند، ترجیح دادند به استقبال عناوین فروتنانه ای مانند "پول فقرا" بروند. این رویکرد، بخش عمده ای از خریداران ارزهای دیجیتال را که مردم عادی با سطح درآمد متوسط و حتی پایین بودند را به سمت خود جذب می کند چرا که با دوج کوین، احساس قرابت می کنند و آن را پادشاهی نشسته در برج عاج نمی بینند.
به علاوه دوج کوین، به طور مکرر، داستان هایی از همدلی و کمک به دیگران را خلق کرده است که افراد می توانند آنها را برای هم تعریف کنند و حس خوبی نسبت به این "برند" داشته باشند. مثلاً می توان این قصه را برای یکدیگر تعریف کرد که فعالان جامعه دوج کوین، ۳۰,۰۰۰ دلار برای کمک به یک موسسهٔ خیریه جمع کردند که کارش در اختیار سگ های ویژه در اختیار کودکان با نیازهای خاص بود.
یا می توان داستان راننده ای را گفت که می خواست در مسابقات خودروهای استوک شرکت کند و پول نداشت و دوجی ها، برایش پول جمع کردند و او توانست در رقابت های NASCAR شرکت کند و نام و نشان دوج کوین را روی ماشین خود طراحی نماید.
یا چه قصه ای جذاب تر از این که وقتی در دسامبر 2013 ، "دوج ولت" هک شد و 11 میلیون دوج به سرقت رفت، جامعه دوج کوین، سخاوتنمدانه به کمک قربانیان رفت و به جای 11 میلیون دوج، 15 میلیون دوج به کیف پول مالباختگان کمک کرد.
گذشته از این، برند دوج کوین، وقتی قدرتمندتر شد که با قصه های برندهای دیگر همراه شد، به ویژه تسلا و بنیانگذارش ایلان ماسک.
دقیقا از وقتی که ماسک، شروع کرد به توئیت کردن درباره دوج کوین، پول فقرا همراه با ثروتمندترین انسان جهان، اوج گرفت و این پارادوکس جالب، یک قصه جدید شد و حتی کار بدانجا رسید که ماسک به شوخی گفت دوج کوین می تواند ارز رسمی مریخ باشد. اما این شوخی هم بر برند و قیمت دوج اثر مثبت گذاشت خاصه آن که ایلان ماسک، در حال سرمایه گذاری برای اعزام مسافر به فضاست.
پالمر جکسون، مدیر بازاریابی و بیلی مارکوس، مهندس نرمافزار ، طراحان دوج کوین هستند و ای بسا دانش بازاریابی جکسون، بیشتر از علم مهندسی مارکوس به درد دوج کوین خورده است.
خلاصه آن که دوج کوین، از همان ابتدا، با قصه های جذاب شکل گرفته و پر از قصه های تعریف کردنی، پیش آمده است و از منظر برندینگ، جای رشد فراوانی در بازار دارد چرا که هر برند، یک قصه است.
لینک کوتاه